درباره کمونیسم شورائی
مارسل وان در لیندن ۲۰۰۴ ، ترجمه پرویز قاسمی
19 آذر 1387, بوسيله ى دیاکو
در سايت ببينيد : سلام دمکرات
عروج و افول
همانطورکه جامعه روسيه انقلابى پس از سالهای ١٩١٨ به تدريج در شكل جديدش تحکیم مییافت و قدرت سياسى به طور روزافزونی ـ تا حدودى به دلیل شرایط خشونتبار جنگی و بحران اقتصادى ـ در دستهاى يك قشر ممتاز بروكرات تمركز مییافت، جنبشهای مخالف، به قصد تغییر اوضاع، هم در داخل روسيه و هم در خارج آن، مداوماً پديدار می شدند.(1) كارل کُرش در آلمان، آماديو بوردیگا در ايتاليا و تيموفى ساپرونف در روسيه براى شكل دادن یک بينالملل جديد در ١٩٢۶ تلاش کردند و شكست خوردند.(2) از ۱۹۳۰ به بعد، اپوزیسیون طرفدار بخارین (هاينريش براندلر، جى لاوستون، ن. م. روى و ديگران) كوشش مشابهای را انجام دادند. بينالملل اپوزیسیون چپ تروتسکی، که تشکیل اش در ١٩۳۰ ، نهايتاً منتهى به تاسیس بينالملل چهارم در ۱۹۳۸ شد، از مشهورترین اين چنين پروژههائی بود.
یکی از اولین اعتراضات عليه گرایشات [رو به توسعه] در روسيه، بيان خود را در هلند و آلمان توسط هواداران سابق بلشويكها كه بعداً به كمونيستهای شورائی معروف شدند، یافت ـ واژه ای كه احتمالاً از ۱۹۲۱ ببعد بكار میرفت.(3) برجستهترين سخنگويان اين اعتراضات معلم آلمانی اوتو روله (۱۹۴۳ـ۱۸۷۴) و دو هلندی، يکی شاعر و دانشمند ادبيات کلاسیک هرمن گورتر (۱۹۲۷ـ۱۸۶۴) و دیگری منجم آنتون پانهکوک (۱۹۶۰ـ۱۸۷٣) بودند. اين روشنفکران ابتدا شیفتهگان تحولات در روسيه بودند. براى مثال گورتر جزوه انقلاب جهانیاش را در ١٩١٨ به لنین اهدا کرد، [رهبر] انقلابى كه «بر فراز همه ديگر رهبران پرولتاریا ایستاده است» و «تنها مارکس همسان با وی است». يك سال بعد، پانهکوک هنوز ادعا میكرد: «در روسيه، كمونيسم اکنون دو سال است که پیاده شده است».(4)
اما نظرشان به سرعت تغيير کرد. مهمترين علت چرخششان كوششهاى بينالملل كمونيست، ايجادشده در ١٩١٩، برای ترويج نمونه بلشويسم به عنوان يك مدل بينالمللى بود. در ١٩۲۰، پانهکوک جزوهاش «انقلاب جهانی و تاکتیکهای كمونيستی» را انتشار داد ، که در آن او از این نظر دفاع كرد كه انقلابيون در اروپای غربى بايد تاکتیکهائی بسیار متفاوتتر از رفقايشان در روسيه را بکارگیرند. در اروپای غربى، تأثیر يك بورژوازی قديمی و باتجربه در تمام سطوح جامعه محسوس بود. بر عکس در روسيه و اروپای شرقى، سرمايهدارى هنوز جوان و نسبتاً ضعيف بود. به اين جهت، كارگران اروپای شرقی پيشداوریهای ايدئولوژيکِ كمتری داشته و بیشتر پذیرای نظرات ماركسيستی بودند. درنتيجه، در غرب مبارزه عليه نهادهای بورژوازی از قبيل پارلمان و اتحاديههای کارگری ناگزير نقشی مركزى دارد.
لنين در جزوهاش "كمونيسم چپ ـ يك بيماری کودکانه"، ديدگاههای چپهای هلندى و آلمانی را ردكرد.(5) به نظر او پانهکوک (ك. هورنر) و همفكراناش اشاعهدهنده سردرگمی بودند. در حاليکه او تصديق میكرد كه تفاوت عظيمی ميان روسيه عقبمانده و کشورهای پيشرفته اروپای غربى وجود داشت، [اما] وی اهميت جهانى تجربه روسيه را بسيار مهمتر میدانست: «اين مدل روسيه است كه چيزى را برای تمام كشورها ـ چيزى با اهميت زياد ـ از آينده نزديك و اجتنابناپذيرشان آشكار میكند».(6) با بيان اينکه تمام تمرکز بر «اعتبار جهانیِ ويژگیهاى اساسى و مسلمِ انقلاب ما» است، لنين تضادهای حاد درون جنبش كمونيست بينالمللى را تشديد میکند. مباحثات حادی درون احزاب کمونيست اروپای غربی در میگيرد.
درون حزب کمونيست آلمان (KPD)، اين درگيری بواسطه اختلافات ديگری تشديد شده بود. رهبری تشکيلات، به رهبری پل لِوى، يكی از همراهان قديمى رزا لوگزامبورك که اخيراً كشتهشده بود، حکمی را در کنگره اكتبر ١٩١٩ به تصويب رساند كه همه اعضاء بايستی در انتخابات پارلمانى شركت بكنند و با بروكراسى اتحاديهای از درون اتحاديههاى کارگری به مبارزه برخيزند. اين خط جديد، عملاً، مساوی با اعلان انشعاب بود، زيرا انتظار نمیرفت که جناح چپ هرگز آنرا بپذيرد. بهرحال، در نتيجه آن KPD حدود نيمی از صد هزار عضوش را ظرف چند ماه از دست داد. در بعضی نواحی، از قبيل برلين بزرگ، ناحيه شمالِ شرق (هامبورگ و بِرِمن)، منطقه سَكسونى سفلی (هانوفر) و ساكسونى شرقی (درسدن)، تشکيلات واقعاً نابود شد.
در آغاز، اپوزيسيون اخراجشده قصد ايجاد حزب جديدی را برای خود نداشت. اما، وقتى رهبرى KPD در مراحل اوليه كودتای دستراستی «کاپ»(7) در مارس ١٩۲۰ با ترديد عملکرد و بنظر میرسيد از بخشهاى مبارز طبقه كارگر منزوی شده، تصميم بر تأسيس يک سازمان رقيب گرفته شد. نتيجتاً در ۴ـ۵ آوريل ١٩۲۰، حزب كارگران كمونيست آلمان (KAPD) تأسيسشد. در شروع فعاليتاش، ۰۰۰ ٣٨ عضو داشت. در فوريه ١٩۲۰، اتحاديه عمومی كارگران آلمان (AAUD) تأسيسشد، سازمانی حدوداً شبيه سازمان كارگران صنعتى جهان (IWW) در ايالات متحده، که بسياری آنرا بعنوان يك فدراسيون اتحاديه کارگری متصل بهKAPD بحساب میآوردند. KAPD شکوفائی کوتاه مدتی داشت. اوج آن احتمالاً در اوت ١٩۲۰ بود، وقتیكه حدود ٤٠٠٠٠ عضو داشت.(8) از آن به بعد، حزب بواسطه يك سرى انشعابات و گروههای انشعابی تلفات زيادی را متحمل شد. ضربه نهائی در مارس ١٩۲۲ با جدائی مابين «جريان برلين» و «جريان اِسِن» وارد آمد.(9) در پايان سال ١٩۲٤، دو گروه مجموعاً تنها ۲۷۰۰ عضو داشتند.(10)
KAPD ابتدا بر اين نظر بود که جنبش كمونيستی بينالمللی هنوز ميتوانست از درون اصلاح شود. ولی هنگاميکه كوششهاى هيئت نمايندگان KAPD در كنگره سوم كمينترن در مسكو (ژوئيه ١٩۲١) در شكل دادن به يك اُپوزيسيون چپ بينالمللى شکست خورد بلافاصله تصميم گرفته شد که يک انترناسيونال كارگران كمونيست جديد ساخته شود (KAI، که گاهاً با عنوان بينالملل چهارم به آن اشاره میشود)، با وجود اينكه، يك گرايش بزرگ در حزب (كه بعداً «جريان برلين» خوانده شد) اين اقدام را نابهنگام و عجولانه خواند. در سطح برنامه، KAI پيشنهادات هرمن گورتر را در نامه سرگشاده به رفيق لنين که به تازهگی نوشتهبود و در واقع عمدتاً تكرار مباحثات پانهکوک بود، بعنوان نقطه شروع پذيرفت. خارج از آلمان، KAI عمدتاً از جانب گروههاى سياسى بسيار كوچكی حمايت میشد، از قبيل تشکيلات هلندى KAPN، يك گروه انگليسى حول سيلويا پانکهرست و حزب كارگران كمونيست بلغارستانى حول نشريه رابوچنيک ايسکرا.
در درون جنبش كمونيسم شورائی ـ که بتدريج در نتيجه تجزيه KAPD تنوع بيشتری پيدا می کرد ـ نقدِ روسيه به سرعت رشد تندتری بخود گرفت. اوتو روله سخنگوى ساكسون شرقی شايد اولين کسی بود كه به اين نتيجه رسيد که بلشويک ها در پی ساختمان سوسياليسم نيستند. اوتو روله نماينده KAPD در كنگره دوم كمينترن در اواسط سال ١٩۲۰ بود، اما کنگره را حتى پيش از شروع شدن آن به اعتراض ترک كرد. وقتى كه به آلمان برگشت شديداً ابراز نااميدی میکرد. بلشويکها سعىكردهبودند با جهش مستقيم از فئوداليسم به سوسياليسم از روی يك دوران كامل رد بشوند. انقلاب جهانى تأخيريافته اين كوشش را به شکست رسانيد؛ نتيجه «يک نااميدی هراسانگيز بود.(11) بلشويک ها يك اولتراـسانتراليسم بنياد نهادند که كاملاً به خصلت بورژوائی انقلابشان مربوط میشد.
سانتراليسم پرنسيپ سازمانى دوران بورژواـسرمايهداری است. بدين وسيله يك دولت بورژوا و اقتصاد سرمايهدارى ميتواند ساخته شود. اما برعکس، يك دولت پرولتاريائی و اقتصاد سوسياليستی نيازمند يک نظام شورائی است.(12)
اندکی بعد، اين نظر روله بطور عموم در دواير KAPD پذيرفتهشد.
بدين ترتيب در خلال ١٩۲١، جنبش كمونيسم شورائی شروع كرد تا بوضوح با كمونيسم رسمى مرزبندی كند. نقاط آغازگر جنبش را ميتوان باختصار چنين جمعبندی کرد. اولاً، سرمايهدارى رو بزوال است و بايد فوراً از ميان برداشته شود. ثانياً، تنها آلترناتيو سرمايهدارى دمكراسى شورائی كارگران بر مبناى يك اقتصاد تحت کنترل طبقه كارگر است. ثالثاً، بورژوازی و همپيمانان سوسيال دموکراتاش تلاش دارند سرمايهدارى را از سرنوشت مُقدرش با فريب «دموكراتيک» طبقه كارگر نجات دهند. رابعاً، براى تسريع استقرار دمكراسى شورائی، بايستی در برابر اين القائات مستمراً مقاومت نمود. اين، از يکطرف بمعنی تحريم هرنوع انتخابات پارلمانى است و از طرف ديگر، مبارزه منظم برعليه اتحاديههاى قديم کارگری است (كه ارگان مديريت مشترك سرمايهدارى هستند). بالاخره، جوامع نوع شوروى آلترناتيوی عليه سرمايهدارى نيستند بلکه، بيشتر شكل جديدی از سرمايهدارى هستند.
اين پنج نقطه آغازگر پارامترهائی هستند که بحثهای ميان كمونيستهاى شورايى در هشتاد سال گذشته در حول و حوش آن انجام گرفتهاست. هرچند فضای قابلملاحظهای براى تفاوتهاى اساسى نظری در درون اين پارامترها وجود داشته، ولی اختلافات بواسطه جريانِ مداومِ نزولی جنبش، تشديد شدند، كه در نتيجه باقيمانده كمونيستهاى شورايى را به گروههائى كوچك كاهش داد. در اين گروهها، بحثهای تئوريک درونی غالباً مهمتر از كار سياسى عملى بوده است.
كمونيسم شورايى سازمانيافته در آلمان پس از قدرتگيری هيتلر در ١٩٣٣ از صحنه ناپديد شد، اگرچه گروهها در جنبش مقاومت فعال باقی ماندند.(13) در هلند، چندين گروه كوچك رشدکرد، يکی از آنها گروه كمونيستهای بينالمللى (GIC)، به عنوان مركز هماهنگ کننده بحثهاى بينالمللى تا اواخر دهه ١٩٣٠ بکار ادامه داد و از جمله نشريهای بنام Rätekorrespondenz (۷ـ۱۹۳۴) منتشر میکرد. چندين متن بچاپ رسيده در شماره های آغازين اين نشريه كم و بيش بعنوان پلاتفرم حركت بينالمللى بعدی عمل کردند. اولين اين متون «برآمد جنبش نوين کارگري» بود که توسط آموزگار هلندى هنک کانه میير (۱۹۶۰ـ۱۸۹۰) نوشته شدهبود، كه انصافاً ميتواند بعنوان «روح» GIC شناختهشود.(14) کانه میير توضيح ميدهد که نقش تاريخى تمامی جنبش قديم کارگری (متشکل از احزاب، اتحاديه های کارگری و تعاونیها) به پايان رسيده و اکنون يك جنبش جديد كارگرى درحال عروج است که کاملاً مبتنى بر عمل مستقل (خودگردان) كارگری است.(15)
متن مؤثر دوم «تزهای درباره بلشويسم» متعلق به روزنامهنگار و معلم آلمانی هلموت واگنر (۸۹ـ۱۹۰۴) بود. واگنر اتحاد جماهير شوروى را سرمايهدارى دولتى بدون طبقه بورژوا تعريف نمود که دائماً بين منافع كارگران و دهقانان نوسان میکند. برنامههای پنجساله و اشتراکیکردنهای اجباری چيزی جز تلاش برای با زور تحت كنترل نگاهداشتن تضاد ميان اين دو طبقه نبودهاست.(16) واگنر هنوز فرض را بر اين میگذاشت که بلشويکها در تلاش برای ساختن سوسياليسم سياستهاى نادرستی را پيشهکرده بودند. آنتون پانهکوک چند سال بعد به نتايج متفاوتتری رسيد، كه بلشويکها يك انقلاب بورژوائی را به سرانجام رساندند. بدين ترتيب آنان نه اينكه سياستهاى نادرستی پيشهکرده باشند، بلکه از تنها سياستهاى ممكن پيروىكرده بودند. تنها «اشتباهشان» آن بود که تصور مىكردند که دارند بجای سرمايهدارى سوسياليسم را میسازند.
يکی از اعضای سابق KAPD، کارگر فلزکار پل ماتيک (٨۱ـ۱۹۰۴)، که در سال ١٩۲٦ به ايالات متحده مهاجرتكرده بود، در اوايل ١٩٣٠ فعاليتی خاص خودش را در شيكاگو شروع کرد.(17) وی از جمله نيروى محرك پشت نشريه «International Council Correspondence» بود.(18) در استراليا، ج.آ. داوسون (۱۹۵۸ـ۱٨٨۹) مدافعان جنوبى شوراهای كارگری (Southern Advocate of Workers’ Councils) را براى چندين سال درست بعد از جنگ جهانى دوم منتشر کرد، (19) همزمان لين ديز نوشتارهای کمونيستهای شورائی را در شيلی منتشر کرد. گهگاه نيز، انديشمندی ماركسيست و مستقل در مسير كمونيست شورائی رشد میيافت، مانند حقوقدان و فيلسوفِ پيش از اين كمونيست كارل کرش (۱۹۶۱ـ۱٨٨۶) از اوان سالهای ١٩٣٠ به بعد.
كمونيسم شورائی چند سالی نيز در سالهای دهه ١٩۶٠، بخصوص در آلمان، ايتاليا و فرانسه وقتيکه جنبش دانشجوئی در حال شکوفائی بود تا اندازه ای در مرکز توجه قرارداشت. متنهاى كلاسيك دوباره چاپ شد و كهنهمبارزانی از قبيل ماتيک و روزنامهنگار هلندى کايو برندل (متولد ١٩١٥ و شايد آخرين پيرو واقعى پانهکوک) سخنگويان و نويسندگان محبوب آن دوره بودند. كمونيسم شورايى «قديمی» غالباً بنحوی کم و بيش گزينشی با تئوری يا جهان بينی «جديد» ممزوج شده بود. اين در مورد کتاب دانيل و گابريل کوهنبنديت « Le gauchisme: remède à la maladie sénile du communisme» آشكار بود.(20) با افول «جنبش ١٩۶٨» جنبش كمونيسم شورائی نيز يک بار ديگر تا حدود زيادی از نظرها ناپديدشد، اگرچه گروههائی در نقاط مختلف اروپای غربى و آمريکای شمالى هنوز فعال هستند.(21) بحثها
بحثهاى درونی متعددی ميان كمونيستهاى شورايى بعد از سالهای ١٩۲۰ بودهاست. در اينجا، من خودم را محدود به توضيح خلاصه مهمترين مباحثات میکنم.
١ـ خصائص دوره تاريخى
دقيقاً اين تعبير که سرمايهدارى در حال فروپاشی است به چه معنى است؟ در سالهای ١٩۲۰ و ١٩٣۰، بسياری از مارکسيست ها (كمونيستهاى شورايى و ديگران) فكر میکردند که سرمايهدارى به پايان دورانش خيلى نزديك است. اين عقيده غالباً رجوع میکرد به تئوری رزا لوگزامبورك كه سرمايهدارى، با فتح کامل سياره، به نهايت تاريخىاش رسيدهاست. در اواخر دهه ١٩۲۰، نظريه دومی بر اساس كتابِ فروپاشى سرمايهدارىِ هنريك گروسمان، بر اين مبحث اضافه شد.(22) گروسمان از طرح بازتوليد ماركس استفاده کرد تا نشان دهد که افزايش تركيب ارگانيک سرمايه خودبخود منجر به يک فرآيند کندی و در نهايت توقفِ کاملِ انباشت می شود، در نتيجه سرمايهدارى دارای يک حد نهائی درونی است. نظريه گروسمان موضوع بحثهاى تندی در اوايل دهه ١٩٣۰ ميان كمونيستهاى شورايى بود. از جمله کُرش و پانهکوک نظر گروسمان را رد کردند، درحاليکه ماتيک از نكات اساسی آن دفاع میکرد.(23) پانهکوک استدلال میكرد كه سوسياليسم پديد خواهد آمد، نه به اين دليل که سرمايهدارى فرو خواهد پاشيد و در نتيجه كارگران مجبور خواهند شد نظام جديدی را شكل دهند، بلکه به اين دليل که سرمايهدارى روز به روز براى كارگران غيرقابل تحمل تر می شود و آنان را ترغيب می کند تا سازمانهای جديدی را برقرار سازند که منجر به فروپاشی سرمايهداری خواهدشد. ماتيک بر عکس، بحث پانه کوک را سفسطه میدانست، زيرا فروپاشى سرمايهداری و مبارزه طبقاتى انقلابى دو روی يک سكهاند: جريان مداوم تمركز سرمايه منتهى به فقر متزايد كارگران مىشود و مبارزه اقتصادیشان را مبدل به مبارزهای انقلابى خواهدکرد. اينکه بگوئيم فروپاشى سرمايهدارى اجتنابناپذير است دقيقاً مثل اين است که بگوئيم انقلاب اجتنابناپذير است.
چنين بحثهائی طی دورهی رونقِ پس از جنگ جهانی دوم طبيعتاً خيلى كمتر ضرورى به نظر میرسيدند. حالا، سؤال اساسی چگونگی توضيح اين رونق بود. هيچ يک از كمونيستهای شورايى معتقد نبودند كه سرمايهدارى سرانجام راهى برای به زير كنترل درآوردن تضادهای اساسىاش پيدا كردهباشد. آنها همگی، برعکس، معتقد بودند که اين «سالهای طلائي» فقط بمعنای تعويق روز حسابرسی است. چالش های تئوريک و سياسى بيش از همه حول تحليل رونق به عنوان يك پديدهی موقت بود. بويژه پل ماتيک، اين وظيفه را بعهده گرفت. از همان سالهای پايانی دهه ١٩٣۰، شروع به کار روی نقدِ جان مِينارد كِينز كرد، که آنرا در شاهکارش ماركس و كينز در ١٩۶٩ به اوج رساند. به گفته ماتيک، ماركس وقوع وضعيت مداخله گسترده اقتصادى دولت در دوره کينزی را پيشبينى نكرده بود (هرچند که تئوری ماركس به هيچ وجه چنين امكانی را هم رد نمیکند). کينزيانيسم بدون آنکه اقرارکند، نظريه ماركس درمورد بحرانهاى ذاتی سرمايهدارى را بی سروصدا پذيرفته بود و همزمان پيشنهاد درمان آن را از طريق مداخله آگاهانه درمكانيزمِ بازار را میداد.(24) با اين وجود، اين درمان نمىتوانست مشکل ساختاری انباشت سرمايه را حلكند، زيرا افزايشِ مداخله دولت منتهى به توليد کالاهای بیفايده (مثل اسلحه و از اين قبيل) و خدمات اجتماعى میشود. حتى اگر بازارهای تازه ای از اين طريق جهت سرمايه گذاری ايجاد شود،
... محصول نهائى توليد ترغيبشده توسط حكومت، که منتج از زنجيرهای طولانی از روندهای توليدی ميانى است؛ صورت يك كالائی كه بتوان با منفعت در بازار فروخته شود را ندارد.(25)
هزينههای دولت بنابراين « نه بخشی از تقاضاىكل واقعى جامعه، بلکه سياستی است تعمدى برای توليد فرای آن».(26) اين سياست، که مبتنى برافزايش مداوم در بدهى ملى است (و، در نتيجه، يك تنزل يكنواخت در درآمدها و بدهىهاست)، ناگزير بود به پايانی محتوم در زمانی معين برسد.
عليرغم تداوم طولانىمدت شرايط نسبتاً «پر رونق» در كشورهاى صنعتى پيشرفته، هيچ زمينهای براى اين فرضيه كه توليد سرمايهداری بواسطهی دخالت دولت در اقتصاد بر تضادهای ذاتىاش غلبه کردهباشد وجود ندارد.(27)
ماتيک همچنين نسبت به پارهای پيامدهای ممكن غيراقتصادى سرمايهدارىِ پسازجنگ آگاه بود، مثل توجه ای که وی بسيار پيش از بسياری ديگر مارکسيستها به مسائل زيستمحيطى نشانمیدهد. در ١٩٧٦، او مقالهای را به «ويرانی رو بتزايد محيط زيست» اختصاصداد. او استدلال میکند که تهديدات عليه محيط زيست انسان نتيجه توسعه نيروهاى مولد نبوده، بلکه بواسطه روابط سرمايهدارانه توليد و «اتلاف هيولاوار نيروى كار انسانی و منابع طبيعى» است. (28) همزمان ماتيک امكان آنکه سرمايهدارى راهحلی سرمايه دارانه جهت اين تهديد بيابد را انکار نمی کند:
از آنجاييكه سود تعيين کنندهی حرکت سرمايه در جهان است، سرمايهداران تنها تا جايى به مسائل زيست محيطی توجه نشان میدهند كه برايشان سودآور باشد. سرمايهداران منافع ويژهای در تخريب جهان ندارند؛ اگر چنانچه حفاظت از محيط زيست نيز سودآور شود، نتيجتاً حفاظت از محيط زيست نيز ميتواند مبدل به يك کسب و كار شود.(29)
۲ـ مداخله انقلابى در مبارزات كارگران
احتمالاً مهمترين تفاوت در ميان كمونيستهاى شورايى مربوط به مداخله انقلابى در مبارزات كارگران می شد. احزاب سياسى جنبش «قديم» كارگری شكست خورده بودند.
هنگاميکه كه امکان بهبود وضعيت كارگران در محدوده سرمايهدارى اثبات شد، جنبشِ زمانی راديکالِ كارگرى مبدل به نهادی ديگر در جهت حفظ وضع موجود شد.(30)
اما آيا اين همكارى جنبش قديمی به اين معنی بودکه حزب انقلابی کارگران ديگر مفهومی كهنه شده بود؟ آيا يك حزب انقلابى براى آموزش فعاليت مستقلِ پرولتاريا سودمند بود، يا تمام احزاب سياسى سازمانهائی بورژوائی بودند که می بايد با آنها مبارزه میشد؟
در جريان سالهای دهه ١٩۲۰، سه موضع متفاوت به تدريج متبلور شد. اول، آن كمونيستهاى شورائى كه معتقد بودند كه جنبش «قديم» كارگران تنها نوع خاصی از حزب را بى اعتبار كرده بود اما نه ايده حزب را بطورکلی. حزب انقلابى جديد نبايد چيزى جدای از طبقه كارگر باشد، بلکه بايد بطور ديالتيکی با آن درآميخته باشد. اين موضع از جمله توسط هرمان گورتر حمايت می شد که استدلال اين خط را در سه نکته خلاصه کرد:
اولاً، تشکل همه كارگران (اكثريت پرولتاريا) در اتحاديه [انقلابى] ؛ ثانياً، تشکل آگاهترين كارگران در حزب؛ ثالثاً، وحدت اتحاديه و حزب.(31)
مدافعان «سازمانهای واحد» موضع دوم را تشکيل می دهند. مهمترين نظريه پرداز اين موضع ميانی اوتو روله بود، كه قبلاً در ١٩۲۰ اعلان كردهبود که «انقلاب کار حزب نيست». از نظر روله، تقسيمكار بين حزب و اتحاديه كارگرى ميراث سرمايهدارى بود. بايد سازمان واحدی جانشين هر دو آنها شود كه كارگران بتوانند در دفاع از منافعشان در تمام جبههها بکارگيرند و دمكراسى شورايى را ترويج کنند. نقطه شروع روندهای آموزشی انقلابىِ كارگران جايى است كه آنان ارزش اضافی توليد میکنند، يعنى در محل کار. جائیکه آنان ناگزيرند مبارزاتشان را خود سازمان دهند. آنان در جريان مبارزه اقتصادى میآموزند و به سطح بالاتری از آگاهی سياسی میرسند. اين روند فراگيری، بيان تشکيلاتیاش را در فدراسيونهای سازمانهای محلکار میيابد، که مبارزه سياسی و اقتصادی را توأمان به پيش میبرند. اين نقطهنظر واقعاً مشابه سنديکاليسم انقلابى بود.(32)
راديکالترين كمونيستهاى شورايى آنهائی بودند که مطلقاً هرگونه مداخله در جنبش كارگری را رد می کردند. آنتون پانهکوک، هرچند نه بعنوان بنيانگذار، برجستهترين نماينده اين نقطهنظر بود. او خطوط استدلالش را در يادداشتهايش چنين ارائه می کند:
تحت تأثير هنک کانهميير و اوترسل اصول جديد به تدريج واضحتر شد. بخصوص اين يكى: تودههاى كارگر خودشان بايد درمورد مبارزهشان تصميم بگيرند. و خود آنرا پيادهکرده و رهبرى كنند. ظاهراً حرفی بديهی و ياوه است؛ اما بدين معنى است که هيچ جائی براى رهبران و امثالهم وجود ندارد. به ياد می آورم که يکبار در جريان يك اعتصاب بزرگ با خودم استدلال میکردم که کارگران چه بايد بکنند و نمیتوانستم به نتيجه برسم که كداميک از دو نگرش متفاوت [موجود] بايستی پذيرفته شود؛ و چه خواهد شد اگر کسی بعداً لازم باشد كه نظردهد يا آنرا در يك مقاله يا روزنامه پيشنهادکند؟ نهايتاً، به لطف يك مقاله ای از هنک من بلافاصله راهحل ساده آنرا دريافتم: لازم نبود نتيجهگيریکنم؛ كارگران خود می بايد نتيجهگيریکنند و خود مسئوليت کامل آنرا بعهده بگيرند.(33)
وظيفه كمونيستهاى شورايى، مطابق با اين مشی، منحصراً مطالعه و تحليل سرمايهدارى و مبارزات كارگران است. اين نقطهنظر، که هنوز هم توسط کايو برندل(34) و چند تن از رفقايش تبليغ میشود، حاميانش را سزاوار لقب «راهبان گوشهگير مارکسيسم» کرد. (35)
٣ـ عوامل ذهنى
جدال بر سر ساختمان حزب به بحث ديگری ارتباط می يافت. اگر، در واقع، «شرايط عيني» در كشورهاى سرمايهداری پيشرفته براى انقلاب آمادهاند، آن «عوامل ذهني» که مانع می شود تا طبقه كارگر جامعه نوينی را ايجاد نمايد، کدام است؟ روله، حدوداً سال ١٩۲۰، به اين نتيجه رسيد كه بنيادی ترين عامل شکست انقلاب ١٩ـ١٩١٨ آلمان نه در خطاهای اين يا آن سازمان انقلابى، بلکه در طرز فکر و روحيات طبقه كارگر قرار داشت. انقلاب در كشورهای صنعتی تنها هنگامی امکان پذير است که طبقه كارگر اعتماد به نفس و خواست كافى برای گرفتنِ کنترلِ مراکز واقعی قدرت، محل های کار، را داشته باشد و آن را در اختيار سازمانهای واحدی که در آنها توان سياسى و اقتصادى بهم پيوسته است، بگذارد. اين واقعيت كه در ١٩ـ١٩١٨ طبقه كارگر چنين نکرده بود در نتيجهی روحيه فرودستش بود. روله در ١٩۲٥ نوشت:
آنچه که امروزه بيشتر از هر چيزی ضروری است انحلالِ تدريجی اقتدار در درون خود مردم است، در نحوهی عملکرد روانىشان، کلاً، در نحوهی زندگی روزمره شان در جامعه. انحلال اقتدار در دستگاه تشکيلاتی مهم است. انحلال آن در تئوری و تاکتيک مبارزه طبقاتی بسيار مهمتر است. اما مهمتر از همه انحلال اقتدار در نفسِ انسان است، زيرا بدون آن بر انداختن اقتدار چه در تشکيلات و چه در تئوری و تاکتيک غيرممكن است.(36)
درحاليکه بدين ترتيب روله از يک مشی آموزشی ـ انقلابى گسترده پشتيبانى میكرد، غالب كمونيستهاى شورايى فکر میکردند که تغيير کامل روانشناسى طبقه كارگر لازم نيست، بلکه فقط مبارزه عليه عقايد سياسى غلط کافی است. نظر آنان بر اين فرض بنا شدهبود که ايدئولوژی بورژوايىِ كارگران مانع از برقراری دمكراسى شوراها میشود. آنطور که پانهکوک آنرا مطرح میکند:
آنچه [کارگران] را مانع میشود عمدتاً نيروى عقايد موروثى و القائی است، نيروی سهمناک معنوی دنيای طبقهمتوسط، که مغزهايشان را در ابر ضخيمی از باورها و ايدئولوژىها میپوشاند و آنان را مردد و گيج میکند. فرآيند روشنگری، پاکسازی و غلبه بر اين جهانِ باورها و ايدئولوژیهای کهن، فرايندی ضرورى در ساختمان نيروى طبقه كارگر و پيشروی انقلاب است.(37)
فلسفه ماركسيست نقشی مركزى در توضيح و مبارزه با «ابر ضخيم باورها و ايدئولوژیها» داشت. بدين دليل است كه بخصوص پانهکوک زمان قابل ملاحظهای را صرف نقد آنچه را که او حضور تفکر بورژوائی در درون جنبش کارگری محسوب میداشت، میکرد. در ١٩٣٨، نقدی بر لنين منتشر کرد، بويژه بر كتاب ١٩۰٩ لنين ماترياليسم و امپريوکريتيسيسم.(38) پانهکوک سعى كرد ثابتكند كه لنين در نقدش از ارنست ماخ و پيروان روسی وی بوگدانف و لوناچارسکی نتوانسته از ماترياليسم دوره روشنگرى قرن هجدهم فراتر رود. لنين «ماده» را در حد ماده فيزيکی تقليل میداد، حال آنکه ماترياليسم تاريخى برداشت خيلى وسيعتری از ماده دارد، مثل مفهوم «واقعيت عيني»، يا «کل واقعيت مشهود» از جمله «مغز و تخيل» (اوژن ديتسگن).(39) از نظر پانهکوک، لنين گرايشاش بسوی «ماترياليسم طبقه متوسط» را از معلم فلسفیاش گئورگی پلخانف گرفتهبود. انديشههای هردوشان محصول «شرايط اجتماعى روسيه» بود:
در روسيه... نبرد عليه تزاريسم مشابه بود با نبرد پيش از اين در اروپا عليه خودکامگی. در روسيه نيز كليسا و مذهب قویترين حاميان نظام حکومتی بودند.... نبرد عليه مذهب در اينجا يك ضرورت اجتماعىِ درجه اول بود... بدين جهت، مبارزه طبقاتی پرولترى در روسيه همزمان مبارزهای عليه استبداد تزارى تحت پرچم سوسياليسم بود. بنابراين ماركسيسم در روسيه... لزوماً خصلت ديگری نسبت به اروپای غربى بخود می گرفت. [مارکسيسم] هنوز تئوری نبرد طبقه كارگر بود؛ ولی اين طبقه ابتدا و قبل از هرچيز ناگزير بود برای آنچه بجنگد که در اروپای غربى وظيفه بورژوازی، با روشنفکران بعنوان متحدانش، بود. بنابراين روشنفکران روسی، در انطباق دادن اين تئوری به اين تکليف محلى، ناگزير به يافتن نوعی ماركسيسم بودند که در آن نقد مذهب در اولويت قرار میگرفت. آنان آنرا در نزديکی به اشکال آغازين ماترياليسم و نوشتههاى اوليه ماركس يافتند.(40)
طبق نظر پانهکوک، لنين نبردی را آغاز کرده بود كه قبلاً در اروپای غربى پيروزشده بود. نظرات لنين برای مردمی که تحت سرمايهدارى پيشرفته می زيستند قابل استفاده نبود، و تنها خودرهائی طبقه كارگر را مشکلتر میساخت.(41)
۴ـ نقش اعمال فردی
مجادله ديگر بر سر نقش اعمال فردی نيز به بحث حزب مربوط میشد. آيا كمونيستهاى شورايى آگاه بايد دست به «اقدامات سرمشقگونه» بزنند براى اينكه پرولتاريا را از خواب بيدار کنند؟ يا اينکه انجام آن مطلقاً نادرست است، براى اينكه تودهها را از پروسه خودرهائی خودشان منحرف میکند؟ اين به هيچ وجه يك سؤال صرفاً آكادميك نبود. كمونيستهای شورائی با تمايلات «عملگرائی» چندين بار ظرف سالهای ١٩۲۰ و ١٩٣۰ تلاش کردند به نحو «سرمشقگونه» عملکنند. در سالهاى توفانى انقلاب آلمان، ابتدا ماكس هولتز (۱۹٣٣ـ۱٨۹۹) نقشهبردار و اندکی بعد، كارل پلتنر (۱۹۴۵ـ۱۸۹٣) قالبگير معلول، گروههاى مسلح را تشكيل دادند كه از جمله به سرقت از بانكها و چپاول منازل خارج شهر دست میزدند براى اينكه اموال غارتشده را ميان فقرا تقسيم کنند. آنان قصد داشتند تا از اين طريق آسيبپذيرى نهادهای موجود را نشان داده و ساير كارگران را ترغيب به اعمال مشابه کنند.(42) يک كمونيست شورائی ديگر طرفدار عمل سرمشق دهنده، كارگر ساختمانی هلندى معلول مارينوس واندرلوبه (٣۴ـ۱۹۰۹) بود که بشهرت جهانى رسيد، پس از آنکه رايشتاک برلين را در ۲٧ فوريه ١٩٣٣ بهآتش کشيد. او بعداً به پليس گفت: «ديدم که كارگران به اراده خودشان کاری [بر عليه نازيسم] انجام نخواهندداد. واندرلوبه عضو اپوزيسيون «کارگران چپِ» ادوارد سيراش (۱۹٣۷ـ۱۸۹۵) در هلند، يك گروه كمونيست شورائی ـ پايگاه روتردام، بود.(43)
عكسالعملهاى متفاوت كمونيستهاى شورايى نسبت به عمل واندرلوبه نشان دهنده چرائی بحث روى عمل سرمشق دهنده بود. آنتون پانهکوک (كه به جريان «ضدعملگرائي» GIC نزديك بود) بشدت عمل واندرلوبه را نقد کرده و آنرا «کاملاً بی ارزش» خواند. برعکس، ادوارد سيراش جزوه ای را منتشرکرد كه چنين خاتمه میيابد:
به آتشکشيدن بنای رايشتاک يک عمل انقلابى پرولتاريائی بود... همراه با دود برخاسته از اين خانه فريب دموكراتيك، که در آن تودههای مردم آلمان پانزده سال است که به سرمايهدارى فروخته میشوند، توهمات نسبت به دمكراسى پارلمانى كه كارگران آلمانی را در زنجير سرمايهدارى نگهداشته بود را نيز دودکرد و به هوا فرستاد. عطش براى عمل، و روح ايثار که الهام بخش واندرلوبه بود بايد الهام بخش تودههای کارگر نيز باشد، اگر خواهان پايان بخشيدن نظام سرمايهدارى جنايتکار هستند!! اين است دليل آنكه چرا ما با او در همبستگی هستيم! (44)
۵- اقتصاد پساسرمايهداری
تحت تأثير وقايع روسيه/ اتحادشوروى، نويسندگان چندی (لودويگ فون ميسس و ديگران)، که عمدتاً طرفداران بازار آزاد بودند، در سالهای پس از ١٩١٧ استدلال می کردند که اقتصاد با برنامهريزى مركزى اصولاً غيرممكن است. فقط معدودى سوسياليست راديکالِ آن زمان به ميدان آمدند و سعىكردند خلاف آنرا ثابتكنند. مهمترين استثناء اثباتی، احتمالاً ماركسيستهای اتريشی(45) اوتو لشتر و كارل پولانهئی بودند، كه تحت تأثير نظرات «سوسياليسم صنفي» بودند.(46)
کارگر فلزکار آلمانی يان اَپل (1985-1890 Jan Appel, )، كه در كنگره دوم و سوم كمينترن، حزب KAPD را نمايندگی می کرد و در سال ١٩۲٦ به طور غيرقانونی به هلند مهاجرت كرده بود تلاش کرد يک جامعه كمونيست شورائی بعنوان آلترناتيو سرمايهدارى را تئوريزهکند. نقطه شروعاش اين بود كه در يك جامعه كمونيستى توسعهيافته نه بازار وجود خواهد داشت، نه رقابت، نه پول و نه قيمت. در آنجا فقط يك اقتصاد طبيعى خواهد بود، که در آن توليد و توزيع بطور دموکراتيک تنظيم خواهدشد. اَپل مورد نقد فون میسس و هم فكرانش قرار گرفت که در شرايط فقدان يک واحد محاسبه (مثل ارزش)، با فرض زمان کار اجتماعاً لازم بعنوان پايه برای چنين واحد محاسباتی، يك اقتصاد منطقى قابل تصور نيست. اَپل اين نظر را بصورت يک دستنويس بيرون داد که بعداً در گروههاى كمونيست بينالمللى مورد بحث قرار گرفت و تکميل شد. نتيجه در سال ١٩٣۰ به صورت يک «کار گروهي» تحت عنوان مبانی اساسی توليد و توزيع كمونيستی منتشرشد.(47) اين متن بعنوان موضوع بحث باقی میماند و در سالهاى بعد تحت يك سرى تصحيحات قرار میگيرد.(48)
مبانی اساسی تحليلهای غنیای را در بر میگيرد و به يک مجموعه وسيعِ مسائل سازماندهی اقتصادى كمونيستی میپردازد: براى مثال، نقش دهقانان خرد و ميانى و اولويتها براى تخصيص منابع در مراحل مختلف توسعه. اما تمرکز تحليلاش بر روی مكانيزمهاى توزيع است. مبانی اساسی اقتصاد كمونيستی را به دو بخش تقسيم ميكند: از يکطرف «مؤسسات مولد» كه كالاها و خدماتی را فراهم میکنند که بهازای آن مزد دريافت میكنند، و از طرف ديگر «مؤسسات عام المنفعه» (GSU)(49) که برای محصولاتشان مابهازائی پرداخت نمیشود. مثلاً، يك كارخانه كفش يك مؤسسه مولد است و بيمارستان يك مؤسسه عام المنفعه. هر دو بخش از واحدهاى خودگردانی تشکيل شدهاند که در آنها كارکنان قدرت كامل در تصميمگيری آزاد را دارند. «هماهنگى افقي» ميان واحدهاى مختلف نتيجه جريان محصولات (بشکل وسايل توليد و کالاهای مصرفي) ميان آنهاست. (50)
اصل «عرضه مطابق با نياز» در بخش GSU متحقق می شود، اما نه در بخش مولد. به عبارت ديگر، مصرف کل جمعيت میتواند تقسيم شود به يک جزء شخصی (محصولات بخش مولد) و يك جزء اجتماعی (محصولات بخش عام المنفعه). در هر دو بخش، برای توليد محصولات مصرفی، وسائل توليد ثابت ودر گردش (P) توسط کار (L)، فراهم می شود. همه مؤلفه های پروسه توليد مقادير ويژهای از متوسط زمان توليد اجتماعی را در بردارند. زحمات توليدكنندگان توسط گواهی انجام کار جبران میشود، برای مثال به ارزش «يک ساعت زمان متوسط توليد اجتماعي». (51) ولی تمام ساعات کار انجام شده تبديل به گواهی انجام کار نمیشود. يك مثال ميتواند اين را روشنتركند. بگذاريد فرضکنيم كه کل مؤسسات مولد در يك كشور معين ٧۰۰ ميليون ساعت كار از نوع P مصرف میكنند و ٦۰۰ ميليون ساعت كار از L، و محصولاتی به ارزش ١٣۰۰ ميليون ساعت كار توليد مىكنند. بنابراين، بخش مولد نياز به ٧۰۰ ميليون ساعت كار (P) براى بازتوليد خودش احتياج دارد، باقی میماند ٦۰۰ ميليون ساعت كار براى بقيه جامعه. بگذاريد مجدداً فرضکنيم که بخش GSU ٥٨ ميليون ساعت از P و ٥۰ ميليون ساعت كار (L) مصرف بكند (با محصولی معادل ١۰٨ ميليون ساعت كار)، بدين ترتيب اين بخش احتياج به ٥٨ ميليون ساعت كار (P) برای بازتوليد خودش دارد. اين يعنی کل داده ها بشکل کار (L) در جامعه ٦٥۰ ميليون است، حال آنکه ۵٤٢=۵۸ - ۶۰۰ ميليون ساعت كار براى مصرف باقیمیماند. بنابراين «ضريب پاداش» يا «ضريب مصرف شخصى» (FIC) (52) برابر است با ٨٣/۰=۶۵۰÷۵٤٢، اگر كارگری ٤۰ ساعت در هفته كار كند، او تنها گواهیكاری برابر با ۲/۳۳=٤۰×٨٣/۰ ساعت کار دريافت خواهدکرد. (53)
همگام با رشد و توسعه جامعه كمونيستى، ابعاد بخش GSU افزايش می يابد، بنحوی که احتمالاً بخش هائی مثل تدارک غذا، حمل ونقل، خانه سازی و غيره در آن ادغام خواهند شد. (54) با اين وجود، عليرغم اين گرايش به رشد، بخش GSU هرگز قادر نخواهد بود تمام جامعه را در بربگيرد و بنابراين FIC هرگز به صفر نخواهد رسيد:
فقط آن مؤسسات مولدی كه كالاهاى تأمينکننده احتياجات عمومى را عرضه میكنند قابل انتقال به مؤسسات نوع GSU خواهندبود. قدرى تعمق آشكار خواهد ساخت كه تقريباً غيرممكن خواهد بود تمامی انواع اقلام و اجناس متنوعی كه متناسب با سلائق و تمايلات اشخاص مختلف هستند را در يک سيستم توزيع كاملاً سوسياليستی ادغام نمود. (55)
بنظر می رسد که ايده مرکزی مبانی اساسی پس از انتشار گروندريسه ماركس در ١٩٣٩ از حمايت قدرتمندی برخوردار شد، مطابق با قطعه ذيل:
اقتصادِ زمان، نهايتاً کل اقتصاد به همين خلاصه میشود....(56) بدين ترتيب، اقتصادِ زمان، همراه با توزيعِ برنامهريزی شدهِ زمانِكار در ميان شاخههاى مختلف توليد، بعنوان قانون اول اقتصاد بر پایه توليد اشتراکی باقیمیماند. این قانونی میشود از درجهای حتى بالاتر. با اين وجود، اصولاً با مقیاس ارزش مبادله (كار يا محصولات) توسط زمان كار فرق میکند.(57)
اصول مقدماتی در بحثهاى كمونيست شورائی تا سالهای ١٩٧۰ مطرح بود، اما غالباً در پسِ نوشته ها، زیرا نويسندگان ایدههائی از آنرا مورد استفاده قرار می دادند بدون ذکر منبع. (58) پژوهشهای علمی
مطالعه تاريخ، تئوری و عمل كمونيسم شورايى بطور ناموزونی پيش رفته است.(59) محققين بيش از همه به نوشتهها و بيوگرافی نظريهپردازانی كه نقشى در كمونيسم شورائی داشته اند علاقه نشان دادهاند. ما حداقل سه رساله پژوهشی درباره آنتون پانهکوک داريم، به علاوه تزهای دکترای انتشار نيافته.(60) هرمن گورتر موضوع بيوگرافیهای جزئی يا كامل بودهاست.(61) تاکنون هيچ كس درباره زندگى اوتو روله ننوشته است، اما معدود تحليلهاى خوبی از رشد سياسى و تئوريکی وی انتشار يافتهاست.(62) كارهائی نيز از چند كمونيست شورائی کم اهميت تر (از قبيل سيلويا پانکهورست و جيم داوسون) انتشار يافتهاست. اما هنوز يك کار پژوهشی کامل درباره پلماتيک منتشر نشده است.(63) از اواخر ١٩٦۰ گزيده هائی از نوشتههای تئوريسينهای كمونيست شورائی، بويژه آثار پانهکوک و گورتر، همچنين آثار روله، ماتيک و ويلى هون انتشار يافتهاست.(64) خاطرات مفصل پانهکوک نيز بصورت كتاب در دسترس است، (65) همچنانکه كمونيستهاى شورايى بعدی نيز خاطرات خود را بروی کاغذ آورده يا بطور مشروح مورد مصاحبه قرار گرفتهاند.(66) کارهای اَپل، گورتر، پانهکوک و ديگران تجديد چاپ شدهاند. چاپ مجموعه کاملی از نوشتهها و مکاتبات كارل کُرش، با توجه به تمايلات قابل ملاحظهاش به كمونيسم شورائی، در مرحله پيشرفته ای قرار دارد.(67) برای بعضی از كمونيستهای شورائی مهم فهرست های تأليفاتى خوبی همراه با معرفی گردآوری شده است.(68)
اکنون، ما همچنين آثار بسياری از شرح تاريخی كمونيسم شورايى بعنوان يک جنبش داريم. تاريخ سازمانهای آلمانی توسط هانس مانفردباك مورد مطالعه قرارگرفته است. او نه تنها اثر استانداردی از وقايع پرآشوب سالهای ۲٣-١٩١٨ نوشت (69)، بلكه همچنين تحولات بعدی جنبش را تا اوايل دهه ١٩٧۰ تشريح کرد.(70) فيليپ بورينه ايجاد جنبش هلندى (و تأثير متقابلش با جنبش آلماني) را مفصلاً تشريح کرده است.(71) مارك شيپر تأثير جنبش كمونيست شورائی را در بريتانيا (سيلويا پانکهورست، گاى آلدرد و ديگران) را مورد مطالعه قرار داده است.(72)
بدين ترتيب درحاليکه هم اکنون تا حد زيادی درباره کمونيسم شورائی می دانيم، هنوز کمبود يک تحليل کامل وجود دارد. تا حدودی به نظرگاههای كمونيستهاى شورايى در مورد فروپاشى سرمايهداری و نيز سيستم شورايى توجه شده است، ولی سهم تئوريک آنها سزاوار مطالعه جدی بيشتری است.(73) براى مثال، مبانی اساسی تاكنون بندرت موضوع مباحثات بوده است. ثانياً، تحليل ماترياليستی تاريخی اين جريان هنوز در مرحله جنينی است. كاربرد تحليل ماركسيستی بر خود ماركسيسم، که يكبار از جانب كارل کُرش بکار گرفته شد، در اين رابطه بسيار توسعهنيافته است. حتى فاقد سنگ بنای اوليه براى تحليل است. فیالمثل، هنوز چکيده خوبی از تاريخ KAPD از ابتدای تأسيسش تا نابودی آن وجود ندارد. در اين مورد، ما بايد با خردههای پراکنده راضى باشيم.(74) عملاً هيچ چيز راجع به عملکرد پراتيکی و سازمانی KAPD، سازمان های خواهر مرتبط با آن و جانشينان بعدیاش نمیدانيم. ما همچنين خيلی کم راجع به تأثيرات اجتماعیاش و جامعهشناسى هوادارانش می دانيم.(75) فیالمثل، برداشت من اينستکه تعداد افراد فاقد شغل به نسبت در ميان كمونيستهاى شورايى سالهای ١٩۲۰ و ١٩٣۰ خيلى زياد بوده، اما هنوز هيچ راهی برای آزمون اين فرضيه خام وجود ندارد. میتوان اميدوار بود که يک مطالعهی تاريخى مقايسهاى توضيح دهد که چرا كمونيسم شورايى عمدتاً در آلمان تأثيرگذار شد، حال آنکه روشنفکران هلندى كه در كشور خودشان در حاشيه قرار داشتند چنين وزن سياسى بی تناسبی را در جنبش بدست آوردند.
نتايج
پيروان راسخ دکترينهای کمونيستهای شورائی امروزه اندکاند. ترسيم يك ترازنامه مشكل است. بطور خلاصه كمونيسم شورائی يک پديده تودهای در اوايل دهه ١٩۲۰ بود، و در واقع فقط هنگامی هويت واقعی خويش را يافت که KAPD در حال زوال بود ـ که البته می توان اينرا نتيجه شکست انقلاب آلمان دانست. سر برآوردن ناسيونال سوسياليسم (نازيسم) شليک گلوله آخر به يک جنبش بشدت تضعيف شده بود. پس از جنگ جهانى دوم، كمونيسم شورائی سالها بصورت يک جريان حاشيهاى در ميان روشنفکران چپ باقی ماند، هرچند تأثيرات چندی در جنبش های اعتراضی بينالمللى اواخر دهه ١٩٦۰ و سال های ١٩٧۰ بجای گذارد.
تأثير پايدار كمونيسم شورائی به نظر من اساساً غيرمستقيم است. از يک طرف، جنبش سهمی واقعى از يک ديدگاه غيرآنارشيستی نسبت به فساد سيستماتيک همه «بروکراتها» در جنبش کارگری داشت. از سوی ديگر، نشان داده است که چگونه اشکال خودگردان مقاومت سازمانيافته کارگران بطور سيستماتيک و بدون وقفه خود را بازسازی میکند. براى مثال، تأثير آن در گروه سوسياليسم يا بربريت كرنليوس کاستورياديس، کلود لوفور و ديگران آشکار بود، و حتى بر جرياناتی كه مواضع مثبتی نسبت به تفکر شورائی نداشتهاند، از قبيل كارگرگرائی [operaismo] مرتبط با سرگيو بولونيا، آنتونيو نِگری، كارل هاينز روت و ديگران. (76)
یادداشتها:
1. با تشکر از کایو براندل، گوتز لانگ کو و دبیران این نشریه برای نظراتشان بر روی چاپ قبلی این متن.
2. See Riechers 1973, Montaldi 1975, Prat 1984.
3. Kool 1970, p. 575.
4. Horner 1919, p. 495.
5. هرمان گورتر در نامه سرگشادهاش به رفیق لنین به وی پاسخ داد (Gorter, Herman 1989 [1920]). همچنين نگاهکنيد به: De Liagre Böhl 1978
6. Lenin 1920, pp. 21-2.
7. Wolfgang Kapp روزنامهنگار دستراستی با همدستی ژنرال Luttwitz در مارس ١٩۲۰ برلین را تسخیر کردند و اعلام یک حکومت جدید دستراستی ناسیونالیستی به صدراعظمی کاپ کردند. کارگران آلمان با اعتصاب عمومی به کودتا پاسخ دادند. در نتیجه کودتا شکست خورد و کاپ و لوتویتز به سوئد فرار کردند. م
8. Bock 1993, p. 239.
9. موضوع مطالبات درباره مزد نقش مرکزی در این انشعاب بازی کرد. جریان اِسن (Essen) اظهار میداشت که اکنون مطالبه دستمزدهای بالاتر ضدانقلابی است. زیرا که سرمایهداری در بستر مرگش است و مطالبات اقتصادی تنها می تواند پایان جامعه کهن را به تأخیر بیاندازد. زمان آن رسیده که برای کسب کامل قدرت جنگید، برای سلطه بر کل جامعه. جریان برلین، برعکس همچنان بر اهمیت مطالبات دستمزدی تأکید داشت، زیرا کارگران در شرایط تورم بشدت نیازمند افزایش دستمزدها بودند.
10. Bock 1993, pp. 319-20.
11. Rühle 1920a.
12. Rühle 1920b.
13. See Ihlau 1969.
14. Brendel 1974, p. 259.
15. Canne Meijer 1934.
16. Wagner 1934.
واگنر در سالهای ٣٧ ـ ١٩٣٦ در تبعید در سویس، تزهای خود را به یک دستنویسِ چاپ نشدهی مفصل تحت عنوان «مبانی سیاسی قدرت بلشویک: مقدمهای بر جامعهشناسی بلشویسم» گسترش داد. او بخشی از دستنویساش را تحت نام مستعار رودولف اسپرنگر چاپ کرد. رجوع کنید به Sprenger 1940. ترجمه فارسی این مقاله را میتوانيد در سايت کاوشگر بخوانيد. http://www.kavoshgar.org/Translations/Wagner_Tezha.htm
17. Bonacchi 1977, Dingel 1981.
18. این نشریه از سال ١٩٣٤ شروع به انتشار کرد، در اصل عمدتاً بعنوان نسخهی انگلیسی زبانِ گاهنامه GIC Rätekorrespondenz. در سال ١٩٣٨ با نام جدید «مارکسیسم زنده» بیرون آمد و در ١٩٤۲ با نام «مقالات جدید». در ١٩٤٣ انتشارش متوقفشد. در ١٩٧۰ انتشارات Greenwood یک تجدید چاپ کلیشهای از آن بیرون داد.
19. Wright 1980.
20. Published in Paris by Seuil in 1968.
21. کایو برندل، مبارز قديمی کمونیست شورائی هلند در تاریخ ١٢ دسامبر ٢۰۰١ برایم نوشت: «ظرف پنج سال گذشته شاهد خیزش گروههای کمونیست شورائی با نشریاتشان در برلین، لوبک، هامبورگ، فریبورگ، بادسازونگن، کلنی، دویسبورگ، اُبرهاوسن ... بودم. بعلاوه در فرانسه، آمریکا و کانادا نیز گروههای کمونیست شورائی وجود دارند. و البته در اسپانیا، ایتالیا و یونان». من باید به جریان کمونیست بینالمللی ICC نیز اشاره کنم، یک گرایش خیلی کوچک بینالمللی با منشاء فرانسوی که دقیقاً کمونیست شورائی نیستند، ولی خویشاوندیهای بسیاری دارند.
22. Grossman 1929.
23. Bonacchi 1977, pp. 57-64.
24. Mattick 1969, p. 130.
25. Mattick 1969, p. 154; see also p. 118.
26. Mattick 1969, p. 160.
27. Mattick 1976, pp. 232-3.
28. Mattick 1976, pp. 232-3
29. Mattick 1976, p. 237.
30. Mattick 1969, p. 131.
31. Gorter 1978, p. 170.
32. Bock 1990.
33. Pannekoek 1982, p. 215.
34. Kool 1978.
این بیان از هنک سنیولیه (1883-1942) رهبر اتحادیه کارگری انقلابی و نماینده پارلمان نشأت گرفته.
35. کایو برندل رفیق همرزم پانهکوک و آخرین کمونیست شورائی هلند در تاریخ ۲٥ ژوئن ۲۰۰٧ در سن ٩١ سالگی درگذشت. او تا پایان عمر بر سر عقاید خود همچنان راسخ باقیماند. ترجمه فارسی پارهای از مقلات وی را میتوانید در سایت کاوشگر بخوانید. م
36. Rühle 1975, p. 141.
روله، تا حدودی بدلیل تأثیر همسرش آلیس گرستل رابطهای منطقی میان مارکسیسم پداگوژیک که وی تبلیغ میکرد و روانشناسی فردی آلفرد آدلر که در آن نیز جستجوی برای آگاهی کامل از خود مرکزی بود، میدید. روله بیشتر اوقات باقیمانده عمرش را وقف تکمیل نظریهاش کرد. رجوع کنید به Kutz 1991 و Schoch 1995. بسیاری از کمونیستهای شورائی استفاده اندکی از پداگوژی روله داشتهاند. قضاوت ماتیک چنین بود: «این بخش از فعالیت روله، چه مثبت و جه منفی ارزیابی شود، ربط اندکی، اگر چنانچه داشته باشد، با مسائل مبتلابه پرولتاریای آلمان دارد (Mattick 1978, pp. 110-11).
37. Pannekoek 1948, p. 77.
38. کتاب لنین در ١٩۰٩ در روسیه منتشر شد. اولین ترجمه آلمانی آن در ١٩٢۷ چاپشد.
39. Pannekoek 1948, p. 61.
گورتر و پانهکوک کتاب Das Wesen der menschlichen Kopfarbeit (1869) اثر فیلسوف طبقه کارگر اوژن دیتسگن (1818-88) را اثری تشخیص دادند که سهمی مسلم در تکامل مارکسیسم ایفا مینمود. De Liagre Böhl 1996, pp. 252-4
40. Pannekoek 1948, pp. 68-9.
41. کُرش (١٩٣٨) کم و بیش با پانهکوک همسو بود. یک واکنش انتقادی وی را میتوان در [Bourrinetl 2001, pp. 256-65] یافت (که از جمله اشاره دارد به «ارتباط مکانیکی» که پانهکوک میان فلسفه ماتریالیستی و پراتیک انقلابی میديد).
42. هولتز در ١٩٢١ دستگیر شد، و پلتنر در اوایل ١٩٢٢. هولتز زمان کوتاهی پس از آن یک کمونیست ارتدکس شد؛ در ١٩٣٣ در وضعیت مشکوکی در اتحاد شوروی مرد. پلتنر در اردوگاه نازیها اندکی پیش از آنکه متفقین آنرا آزاد کنند، مرد.
Bock 1993, pp. 308-18 and pp. 328-33, Gebhardt 1983, Giersich and Kramer 2000, Ullrich 2000, Berghauer 2001.
43. Karasek 1980, Jassies 2000.
44. گروه اُسترومارکسيست (Austro-marxist) يک جريان مارکسيستی بود که از سال ۱۹۰۴ توسط افرادی مانند اوتو باوئر، ويکتور آدلر و کارل رنر از حزب سوسيال دموکرات اتريش تشکيل شدهبود که حول نشريه Blätter zur Theorie und politik des wissenschaftlichen sozialismus و نيز نشريه Marx-Studien جمع شدهبودند. در ۱۹۲۱ استرومارکسيستها اتحاديه انترناسيونال کارگری احزاب سوسياليسترا تشکيل دادند با اميد به ايجاد اتحاد ميان انترناسيونالهای ۲ و ٣ که بنام انترناسيونال دو و نيم يا انترناسيونال وين نيز معروف گشت، اما موفق نشدند. نيز اولين جريانی بود که مقاومت مسلحانه عليه حکومت فاشيستی را سازماندهی کرد، ولی در سال ۱۹٣۴ شکست خورد. نظرات استرومارکسيستها بعدها الهامبخش جرياناتی مثل اوروکمونيستها و چپ نو در تلاششان برای يافتن راه سومی ميان سوسيال دموکراسی و کمونيسم شد. نظرات استرومارکسيستها در زمينه بهداشت عمومی، مسکن و نظام آموزشی بعدها مورد تقليد حزب کارگر بريتانيا و احزاب سوسيال دموکرات اسکانديناوی قرار گرفت. م
45. Sirach 1933, p. 16.
46. Leichter 1923, Polänyi 1922.
47. Appel 1990. On Appel’s biography, see Van den Berg 2001.
48. همه کمونیستهای شورائی طرفدار مبانی اساسی نبودند. آنتون پانهکوک ابتدا آنرا «نسبتاً اتوپیائی و غیرواقعی» میدانست (Pannekoek, 1982, p. 215).
49. Appel 1990, p. 147.
50. Appel 1990, pp. 56-7.
مبانی اساسی این امکان را میدهد که «احتمالاً در مراحل اولیه جامعه کمونیستی ابتدا ضروری باشد که به مشاغل گوناگون فکری در سطح بالاتری مزد پرداخت شود؛ یعنی برای مثال ۴۰ ساعت کار حق دریافت ٨۰ یا ١٢۰ ساعت محصول را داشته باشد ... . در شروع مناسبات کمونیستی در جامعه این در واقع میتواند معیار عادلانهای باشد، اگر برای مثال امکان تحصیلات عالیه رایگان در اختیار همه نباشد، بدلیل آنکه جامعه بقدرکافی و کاملاً بر شالودههای نوین سازماننیافتهاست. هرچند، بمحضآنکه همه چیز سرجای خودش قرارگیرد، دیگر مسئله اینکه به حرفههای فکری سهم بیشتری از تولید اجتماعی پرداخت شود، در میان نخواهد بود.»
51. Establishments for General Social Use.
52. Appel 1990, pp. 94-5.
53. Appel 1990, pp. 97-8.
54. Appel 1990, p. 100.
55. Factor of Individual Consumption.
56. Marx 1973, p. 173.
57. برای مثال رجوع کنید به ماتیک ١٩٦٨، در فصل «ارزش و سوسیالیسم»، یا کاستوریادیس ١٩٨۴، ص ٣٣۰ : « [محاسبه اقتصادی در یک جامعه خودگردان] باید براساس زمانکار مصرفشده انجامگیرد». کاستوریادیس از سال ١٩٥٧، پس از آنکه او چند سال در ارتباط با کمونیستهای شورائی هلند بود، از این موضع دفاع کرد. همچنین رجوعکنید به Seifert 1983.
58. آرشیو مهمترین کمونیستهای شورائی در انستیتو بینالمللی تاریخ اجتماعی آمستردام یافت میشود، از جمله مقالات کان مییر، هون، کُرش، ماتیک، پانهکوک، پانکهرست و روله. اطلاعات مفصل در آدرس www.iisg.nl/archives قابلدسترس است.
59. تمام پاراگراف در گروندریسه مطابق با ذیل است. م
« البته ضرورتاً، بر اساس تولید اشتراکی، نقش تعیینکننده زمان باقی میماند. هرچه جامعه زمان کمتری برای تولید غلات، دام و ... نیاز داشته باشد، زمان بیشتری برای دیگر تولیدات، مادی یا فکری، ذخیره مینماید. درست مثل مورد یک فرد، تنوع رشد، تفریح و فعالیتاش بستگی به اقتصادیکردن زمان دارد. اقتصاد زمان، نهایتاً کل اقتصاد به همين خلاصه میشود. جامعه نیز ناگزیراست وقت خود را هدفمند تقسیمکند، برایاینکه تولیدات کافی برای تأمین تمامی نیازهایش کسب نماید؛ همانطورکه یک فرد مجبوراست وقت خود را بطور صحیحی تقسیمکند برایاینکه مثلاً به نسبتهای متناسب دانش کسبکند یا پاسخگوی فعالیتهای متنوع وی باشد. بدینترتیب ...
60. Brendel 1970, Malandrino 1987, Gerber 1989, Boekelman 1980.
61. De Liagre Böhl 1973, 1996.
62. Franck 1951, Herrmann 1972-3, Mergner 1973, Jacoby and Herbst 1985.
63. درباره داوسون رجوع کنید به Wright 1980. مطالب زیادی درباره فراز و نشیبهای زندگی پانکهورست نوشته شدهاست. مفیدترین نوشته در رابطه با موضوعات مورد نظر ما بنظر میآید که Franchini 1980 و Winslow 1996 باشد.
64. Bock 1969, Bricianer 1969/1978, Huhn 1973, Kool 1970, Mattick 1978, Mergner 1971, Rademakers 1970, Pannekoek 1972, Rühle 1971a, 1971b, Smart 1978.
امروزه مطالب زیادی از طریق اینترنت در دسترس است. برای مثال نگاه کنید به www.kurasje.tripod.com یا www.left-dis.nl .
65. Pannekoek 1976
66. Brendel 1974b, Jacoby 1982, Buckmiller 1976
67. Korsch 1980ff.
68. Buckmiller 1973, 1981; Provedi 1978; Boekelman 1980, pp. 368-484; Herbst and Klemm 1986.
69. Bock 1993.
70. Bock 1976.
71. Bourrinetl 2001.
تصادفاً این چاپ غیرقانونی کتاب دارای اشتباهات و غلطهای کمتری است. یک نسخه جدید مجاز و تصحیحشده آن در ٢۰۰٥، ٢۰۰٦ در سری کتابهای ماتریالیسم تاریخی توسط Brill Academic Press چاپ خواهدشد.
72. Shipway 1988.
73. Marramao 1975-6, 1976, Pelino 1976, Villari 1977. See also Glaser 1997.
74. Reichenbach 1928, 1994, Rutigliano 1974, Bock 1977.
75. But see Bock 1976, pp. 93-8.
76. علاوه بر مطبوعات ذکرشده، مایلم برای مثال به مقالات ویلی هان درباره جنبش کارگری آلمان (Huhn 1952) و کایو برندل در اسپانیا در فاصله سالهای ١٩٣۰ تا ١٩۷۰ و «مبارزه طبقاتی خودانگیخته در انگلستان، ١٩۷۲-١٩۴٥ (Brendel 1974a, 1977) ارجاع بدهم.
مراجع
Appel, Jan 1990 [19301, Fundamental Principles of Communsmt Production and Distribution, translated and edited by Mike Baker, London: Movement for Workers’ Councils.
Berghauer, Knut 2001, ’Karl Plättner. Anmerkungen zur Biographie eines politischen Partisanen’, in Graf (ed.) 2001.
Bock, Hans Manfred 1969, Pannekoek und Gorter: Organisation und Taktik der proletarischen Revolution, Frankfurt am Main: Verlag Neue Kritik.
Bock, Hans Manfred 1976, Geschichte des ’linken Radikalismus’ in Deutschland. Ein Versuch, Frankfurt am Main: Suhrkamp.
Bock, Hans Manfred 1977, ’Bericht über den Gründungs-Parteitag der Kommunistischen Arbeiter-Partei Deutschlands am 4. und 5. April 1920 in Berlin’, Jahrbuch Arbeiterbewegung, V. 185-242.
Bock, Hans Manfred 1988, ’Neuere Forschungen zur Holländischen Marxistischen Schule’, Internationale wissenschaftliche Korrespondenz zur Geschichte der deutschen Arbeiterbewegung, 24: 516-38.
Bock, Hans Manfred 1990, ’Anarcho-Syndicalism in the German Labour Movement: A Rediscovered Minority Tradition’, in Revolutionary Syndicalism. An International Perspective, edited by Marcel van der Linden and Wayne Thorpe, Aldershot: Scolar Press.
Bock, Hans Manfred 1992, ’Die Marx-Dietzgen-Synthese Anton Pannekoeks und seines Kreises’, in Die Rezeption der Marxschen Theorie in den Niederlanden, edited by Marcel van der Linden, Trier: Karl-Marx-Haus.
Bock, Hans Manfred 1993 [1968], Syndikalismus und Linkskommunismus von 1918 bis 1923. Ein Beitrag zur Sozial- und Ideengeschichte der frühen Weimarer Republik, Darmstadt: Wissenschaftliche Buchgesellschaft.
Boekelman, Marinus 1980, The Development of the Social and Political Thought of Anton Pannekoek, 1873-1960, PhD Thesis, University of Toronto.
Bonacchi, Gabriella M. 1977, ’The Council Communists between the New Deal and Fascism’, Telos, 30: 43-72. [Original version: ’Teoria marxista e crisi i "comunisti dei consigli" tra New Deal e fascismo , Problemi del Sozialismo, 17,2 (1976): 79-128.]
[Bourrinet, Philippe] 2001, The Dutch and German Communist Left. A Contribution to the History of the Revolutionary Movement, 1900-1950, London: Porcupine Press.
Brendel, Cajo 1970, Anton Pannekoek, theoretikus van het socialisme, Nijmegen: SUN.
Brendel, Cajo 1974a, Autonome Klassenkämpfe in England 1945-1972, Berlin: Karin Kramer.
Brendel, Cajo 1974b, ’Die "Gruppe Internationale Kommunisten" in Holland: Persönliche Erinnerungen aus den Jahren 1934-39’, Jahrbuch Arbeiterbewegung, 2: 253-63.
Brendel, Cajo 1977, Revolutie en contrarevolutie in Spanje: een analyse, Baarn: Het Wereldvenster.
Bricianer, Serge 1978 [1969], Pannekoek and the Workers Councils [with an Introduction by John Gerber], St. Louis: Telos.
Buckmiller, Michael 1973, ’Bibliographie der Schriften Karl Korschs’, Jahrbuch Arbeiterbewegung, 1: 86-102.
Buckmiller, Michael 1976, ’Gespräch mit Paul Mattick, 21.7-23.7.1976 in Vermont’, in Mattick Archive, International Institute of Social History Amsterdam (file 146).
Buckmiller, Michael 1981, ’Bibliographie der Schriften von Paul Mattick 1924-1981’, Internationale wissenschaftliche Korrespondenz zur Geschichte der deutschen Arbeiterbewegung, 17: 197-224.
[Canne Meijer, Henk] 1935, ’The Rise of a New Labor Movement’, International Council Correspondence, 1-10 (August): 1-26. [Original version: ’Das Werden einer neuen Arbeiterbewegung’, Rätekorrespondenz, 8-9 (April 1935): 1-28]
Castoriadis, Cornelius 1984, Crossroads in the Labyrinth, translated by Kate Soper and Martin Ryle, Brighton: The Harvester Press.
De Liagre Böhl, Herman 1973, Herman Gorter. Zijn politieke aktiviteiten van 1909 tot 1920 in de opkomende kommunistische beweging in Nederland, Nijmegen: SUN.
De Liagre Böhl, Herman 1978, ’Herman Gorter en Lenin’, in Acht over Gorter. Een reeks beschouwingen over poezie en politiek, edited by Garmt Stuiveling, Amsterdam: Querido.
De Liagre Böhl, Herman 1996, Met al mijn bloed heb ik voor u geleefd. Herman Gorter 1864-1927, Amsterdam: Balans. Dingel, Frank 1981, ’Paul Mattick (1904-1981)’, Internationale wissenschaftliche Korrespondenz zur Geschichte der deutschen Arbeiterbewegung, 17: 190-7.
Franchini, Silvia 1980, Sylvia Pankhurst,1912-1924: dal suffragismo alla rivoluzione sociale, Pisa: ETS.
Franck, Sebastian [Henry Jacoby] 1951, Soziologie der Freiheit. Otto Rühles Auffassung vom Sozialismus. Eine Gedenkschrift, Ulm: Schotola.
Gebhardt, Manfred 1983, Max Hoelz. Wege und Irrwege eines Revolutionärs, Berlin: Verlag Neues Leben.
Gerber, John 1989, Anton Pannekoek and the Socialism of Workers’ Self-Emancipation 1873-1960, Dordrecht: Kluwer Academic Publishers.
Giersich, Peter and Bernd Kramer 2000, Max Hoelz, Berlin: Karin Kramer Verlag. Glaser, Darryl 1994, ’Paradoxes of the Council State’, Studies in Marxism, 1: 143-77. Gorter, Herman 1918, De wereldrevolutie, Amsterdam: J.J. Bos.
Gorter, Herman 1978 [1922], ’The Organisation of the Proletariat’s Class Struggle’, in Smart (ed.) 1978.
Gorter, Herman 1989 [1920], Open Letter to Comrade Lenin, London: Wildcat.
Graf, Andreas 2001 (ed.), Anarchisten gegen Hitler. Anarchisten, Anarcho-Syndikalisten und Rätekommunisten in Widerstand und Exil, Berlin: Lucas.
Grossmann, Henryk 1929, Das Akkumulations- und Zusammenbruchsgesetz des kapitalistischen Systems, Leipzig: Hirschfeld. [Reprint with index: Frankfurt: Verlag Neue Kritik, 1967.]
Herbst, Ingrid and Bernd. Klemm 1986, ’Henry Jacoby (3.8.1905-17.6.1986): Nachruf und bibliographischer berblick’, Internationale wissenschaftliche Korrespondenz zur Geschichte der deutschen Arbeiterbewegung, 22: 388-95.
Hermann, Friedrich Georg 1972-73, ’Otto Rühle als politischer Theoretiker’, Internationale wissenschaftliche Korrespondenz zur Geschichte der deutschen Arbeiterbewegung, 17: 16-60, and 18: 23-50.
Horner, K. [Anton Pannekoek] 1919, ’De groei van het Kommunisme’, De Nieuwe Tijd, 24: 489-502.
Huhn, Willi 1952, ’Etatismus - "Kriegssozialismus" - "Nationalsozialismus" in der Literatur der deutschen Sozialdemokratie’, Aufklärung, 2: 162-80, 264-88. [Reprint in Neue Kritik, (1970) 55-56: 67-111.]
Huhn, Willi 1973, Trotzki: der gescheiterte Stalin, Berlin: Karin Kramer Verlag.
Ihlau, Olaf 1969, Die Roten Kämpfer. Ein Beitrag zur Geschichte der Arbeiterbewegung in der Weimarer Republik und im Dritten Reich, Meisenheim am Glan: Hain.
Jacoby, Henry 1969, Die Bürokratisierung der Welt. Ein Beitrag zur Problemgeschichte, Neuwied: Luchterhand. [Revised edition: Frankfurt: Campus Verlag, 1984.]
Jacoby, Henry 1982, Davongekommen. 10 Jahre Exil, 1936-1946, Frankfurt: Sendler. Jacoby, Henry and Ingrid Herbst 1985, Otto Rühle zur Einführung, Hamburg: Junius Verlag.
Jassies, Nico 2000, ’Marinus van der Lubbe en de Rijksdagbrand’, Jaarboek der sociale en economische geschiedenis van Leiden en omstreken: 126-63.
Karasek, Horst 1980, Der Brandstifter. Lehr- und Wanderjahre des Maurergesellen Marinus van der Lubbe, der 1933 auszog, den Reichstag anzuzünden, Berlin: Wagenbach.
Kool, Frits (ed.) 1970, Die Linke gegen die Parteiherrschaft, Olten: Walter-Verlag.
Kool, Frits 1978, ’Die Klosterbrüder des Marxismus und die Sowjetgesellschaft: Ein Beitrag zur Geschichte des Rätekommunismus’, in Society and History. Essays in Honor of Karl August Wittfogel, edited by G.L. Ulmen, The Hague: Mouton.
Korsch, Karl, Paul Mattick, Anton Pannekoek, Otto Rühle and Helmut Wagner 1973, La contre-revolution bureaucratique, Paris: UGE 10/18.
Korsch, Karl 1938, ’Lenins Philosophy: Some Additional Remarks to J. Harper’s Recent Criticism of Lenins Bock "Materialism and Empiriocriticism°’, Living Marxism, 4/3: 138-44.
Korsch, Karl 1974, ’Briefe an Paul Partos, Paul Mattick und Bert Brecht, 1934-1939’, edited by Michael Buckmiller and Götz Langkau, Jahrbuch Arbeiterbewegung, 2: 117-249.
Korsch, Karl 1980ff, Gesamtausgabe, edited by Michael Buckmiller, Amsterdam: Stichting beheer IISG.
Kutz, Wolfgang 1991, Der Erziehungsgedanke in der marxistischen Individualpsychologie. Pädagogik bei Manes Sperber, Otto Rühle und Alice Rühle-Gerstel, Bochum: Ulrich Schallwig Verlag.
Leichter, Otto 1923, Die Wirtschaftsrechnung in der sozialistischen Gesellschaft, Vienna: Verlag der Wiener Volksbuchhandlung.
Lenin 1920, "’Left-Wing" Communism - An Infantile Disorder’, translated by Julius Katzer, in Collected Works, Volume 31.
Malandrino, Corrado 1987, Scienza e socialismo: Anton Pannekoek (1873-1960), Milan: Franco Angeli.
Marramao, Giacomo 1975-6, ’Theory of Crisis and the Problem of Constitution, Telos, 26: 143-64. [Italian original: ’Teoria della crisi e "problematica della costituzione"’, Critica Marxista, 13, 2/3 (March-June 1975): 115-45.]
Marramao, Giacomo 1976, ’Teoria del crollo e capitalismo organizzato nei dibattiti dell "estremismo storico"’, Problemi del Socialismo, 17, 3: 53-95.
Marx, Karl 1973, Grundrisse. Foundations of the Critique of Political Economy (Rough Draft), translated by Martin Nicolaus, Harmondsworth: Penguin.
Mattick, Paul 1934, ’The Permanent Crisis. Henryk Grossmann’s Interpretation of Marx’s Theory of Capitalist Accumulation, International Council Correspondence, 1-2 (November): 1-20.
Mattick, Paul 1969, Marx and Keynes. The Limits of the Mixed Economy, Boston: Porter Sargent.
Mattick, Paul 1973, ’La prospettiva della rivoluzione mondiale di Anton Pannekoek’, Annali Istituto Giangiacomo Feltrinelli, 15: 344-63. [Also published in German as: ’Anton Pannekoek und die Weltrevolution, Jahrbuch Arbeiterbewegung, 6 (1978): 227-50.]
Mattick, Paul 1976, ’Kapitalismus und Ökologie. Vom Untergang des Kapitals zum Untergang der Welt’, Jahrbuch Arbeiterbewegung, 4: 220-41.
Mattick, Paul 1978, Anti-Bolshevik Communism, White Plains: M.E. Sharpe.
Mergner, Gottfried (ed.) 1971, Gruppe Internationale Kommunisten Hollands, Reinbek bei Hamburg: Rowohlt.
Mergner, Gottfried 1973, Arbeiterbewegung und Intelligenz, Starnberg: Werner Raith Verlag.
Montaldi, Danilo 1975, Korsch e i comunisti italiani. Contro un fache spirito di assimilazione, Rome: Savelli.
Müller, Reinhard 1999, ’Der Fall Max Hoelz. Rebell in Reih und Glied’, Mittelweg, 36, 8: 78-94.
Pannekoek, Anton 1977, ’The Theory of the Collapse of Capitalism’, Capital and Class, 1: 59-81. [German original: ’Die Zusammenbruchstheorie des Kapitalismus’, Rätekorrespondenz, 1 (1934): 1-20.]
Pannekoek, Anton 1948, Lenin as Philosopher. A Critical Examination of the Philosophical Basis of Leninism, New York: New Essays. [Original version: J. Harper, Lenin als Philosoph. Kritische Betrachtung der philosophischen Grundlagen des Leninismus, Amsterdam: GIK, 1938.]
Pannekoek, Anton 1972, Partij, raden, revolutie, edited by Jaap Kloosterman, Amsterdam: Van Gennep.
Pannekoek, Anton 1982, Herinneringen. Herinneringen uit de arbeidersbeweging. Sterrenkundige herinneringen, edited by B.A. Sijes, J.M. Welcker and J.R. van der Leeuw, Amsterdam: Van Gennep.
Pelino, Antonio Cesare 1976, ’Il Linkskommunismus: trasfigurazione ideologica e ricostruzione scientifica’, Problemi del Socialismo, 17, 2: 205-19.
Polänyi, Karl 1922, ’Sozialistische Rechnungslegung’, Archivfür Sozialwissenschaft und Sozialpolitik, 49: 377-420. Prat, Michel 1984, ’L’echec dune opposition internationale de gauche dans le Komintern, 1926’, Communisme. Revue dWudes pluridisciplinaires, 5: 61-75.
Provedi, Anna 1978, ’Bibliografia degli scritti politici di Herman Gorter’, Studi Senesi, 3rd series, 27: 267-84.
Rademakers, Piet 1970, Anton Pannekoek: Organizzazione rivoluzionario e consigli operaio, Milan: Feltrinelli.
Reichenbach, Bernhard 1928, ’Zur Geschichte der K(ommunistischen) A(rbeiter)-P(artei) D(eutschlands)’, Archiv für die Geschichte des Sozialismus und der Arbeiterbewegung, 13: 117-40.
Reichenbach, Bernhard 1994, ’The KAPD in Retrospect’, Revolutionary History, 5, 2, Spring: 137-44.
Riechers, Christian 1973, ’Brief von Amadeo Bordiga an Karl Korsch’, Jahrbuch Arbeiterbewegung, 1: 243-63.
Roth, Karl Heinz 1974, Die ’andere’ Arbeiterbewegung und die Entwicklung der kapitalistischen Repression von 1880 bis zur Gegenwart, Munich: Trikont.
Rühle, Otto 1920a, ’Moskau und wir’, Die Aktion, 18 September.
Rühle, Otto 1920b, ’Bericht über Moskau’, Die Aktion, 2 October.
Rühle, Otto 1971a, Baupläne für eine neue Gesellschaft, edited by Henry Jacoby, Reinbek: Rowohlt.
Rühle, Otto 1971b, Schriften. Perspektiven einer Revolution in hochindustrialisierten Ländern, edited by Gottfried Mergner, Reinbek: Rowohlt.
Rühle, Otto 1975, ’Der autoritäre Mensch und die Revolution’, in Zur Psychologie des proletarischen Kindes, Frankfurt am Main: März.
Rutigliano, Enzo 1974, Linkskommunismus e rivoluzione in occidente: per una storia della KAPD, Bari: Dedalo.
Schoch, Elsbeth Würzer 1995, Otto Rühle und Siegfried Bernfeld. Eine vergleichende Darstellung zweier Pädagogen, ihrer unterschiedlichen psychologischen und soziologischen Grundlegung und ihrer pädagogischen Relevanz, PhD Tesis, University of Zürich.
Seifert, Eberhard 1983, ’Die räte-kommunistische Tradition von "Ökonomie der Zeit"’, Prokla, 51: 118-48.
Shipway, Mark 1987, ’Council Communism’, in Non-Market Socialism in the Nineteenth and Twentieth Centuries, edited by Maximilien Rubel and John Crump, Basingstoke: Macmillan.
Shipway, Mark 1988, Anti-Parliamentary Communism: The Movement for Workers’ Councils in Britain, 1917-45, Basingstoke: Macmillan.
[Sirach, Eduard] 1933, Marinus van der Lubbe: proletarier of provocateur, no place: no publisher.
Smart, D.A. (ed.) 1978, Pannekoek and Gorter’s Marxism, London: Pluto Press. Sprenger, Rudolf [Helmut Wagner] 1940, Bolshevism: Its Roots, Role, Class View and Methods, New York: International Review.
Ullrich, Volker 2000, Der ruhelose Rebell. Karl Plättner 1893-1945. Eine Biographie, Munich: Verlag C.H. Beck.
Van den Berg, Hubert 2001, ’Jan Appel - ein deutscher Rätekommunist im niederländischen Exil und Widerstand 1926-1948’, in Graf (ed.) 2001.
Villari, Francesco 1977, ’Crisi e progettualitä nel capitalismo fra le due guerre: le analisi di Korsch e Mattick’, Critica Marxista, 15, 1: 143-55.
[Wagner, Helmut] 1934, ’Theses an Bolshevism’, International Council Correspondence, 1-3 (December): 1-18. [Original version: ’Thesen über den Bolschewismus’, Rätekorrespondenz, 3 (August 1934): 1-22.]
Winslow, Barbara 1996, Sylvia Pankhurst: Sexual Politics and Political Activism, London: UCL Press.
Wright, Steven 1980, ’Left Communism in Australia. J.A. Dawson and the Southern Advocate for Workers’ Councils’, Thesis Eleven, 1: 43-77
Pazar, Ocak 04, 2009
Kaydol:
Kayıt Yorumları (Atom)
Hiç yorum yok:
Yorum Gönder