Çarşamba, Ocak 14, 2009

بحران رهبری و وظیفه‌ی حزب انقلابی در شرایط کنونی بحران سرمایه داری

بحران رهبری و وظیفه‌ی حزب انقلابی در شرایط کنونی بحران سرمایه داری
مصاحبه میلیتانت بارفیق مازیار رازی در باره بحران اخیر نظام سرمایه داری

در گذشته یکی از علل جنگ های جهانی و یا جنگ های منطقه ای که توسط امپریالیزم به راه می افتاد، بحران های ادواری اقتصادی کشورهای امپریالیستی بود. آیا به اعتقاد شما این بحران کنونی سرمایه داری به جنگ منتهی می شود؟
در مورد بحران های سرمایه داری یا بحران های ادواری که دیده ایم، بحران هایی هستند که هر چند سال یک بار به اوج خود می رسند و حالت دورانی به حدی می رسد که بعضی می گویند حالت های انفجاری به خود می گیرد و حالت سونامی و یا طغیانی به خود گرفته و همه چیز را به نابودی می کشد و دوباره فعالیتهایش را از سر می گیرد.
اما این که هر بحرانی منجر به جنگ می گردد، الزاما درست نیست. یعنی در خیلی از موارد، بخصوص در مورد جنگ دوم جهانی، این مسئله صحیح بوده، یعنی در حالت هایی که سرمایه داری از لحاظ اقتصادی به بن بست می رسید و تحرکات اقتصادی بخصوص در ارتباط با تولید به حالتی درمی آمد که در سطح جهانی اشباع تولید صورت می گرفت، سرمایه داری دست به اقدامات جنگ افروزانه می زد و این مسئله باعث می شد که تا حدودی بازارها به کار افتاده و اقتصاد به رونق بیافتد. منتها از لحاظ تعداد، این بحران ها خیلی بیشتر از جنگ ها بوده و همان طور که قبلا هم اشاره کردم این بحران ها، بحران های ادواری بوده که در گذشته هرچند سال یک بار اتفاق می افتاده یعنی هر 12 یا 15 سال اتفاق افتاده و اکنون نه تنها تعداد این بحران ها زیاد شده بلکه تناوب این بحران ها نیز کوتاه تر گردیده است.
به عنوان مثال در سال 1997 چنین بحرانی اتفاق افتاد و همچنین در 1980 و 1987 نیز چنین بحران هایی رخ داد و همین طور در سال 2000 و 2003 نیز اتفاق افتاد. پس در واقع هرکدام از این بحران ها الزاما به جنگ منجر نمی شود و نشده، ولی کماکان این بحران ها وجود خواهد داشت. چند سال پیش یکی از رفقای بین الملل چهار (ارنست مندل) که در آن زمان در قید حیات بود در یکی از بحث هایش، در کتابی که نوشت اشاره کرد که: این بحران ها تناوب های کوتاه تر و کوتاه تر پیدا می کند و این تناوب های کوتاه تر منجر به وضعیت وخیم تر کل نظام امپریالیستی می گردد و نهایتا منجر به انقلاب های سوسیالیستی خواهد شد.
نکته ای که باید در اینجا اشاره کرد این است که وقتی که صحبت از بحران و ورشکستگی سرمایه داری می شود، به این مفهوم نیست که نظام سرمایه داری متلاشی شده و از بین می رود و یا این که سیستم سرمایه داری خود منجر به اضمحلال خود خواهد شد! واضح است که سرمایه داری بحران های خودش را حل می کند، این بحران کنونی هم مشخصا علائمش از چند سال پیش دیده می شد و در ارتباط مشخص با اوراق بهاداری که وام های مسکن ایجاد کرده بودند، شروع شد. بانک هایی که صرفا به مردم وام می دهند، بانک های مخصوصی هستند، مانند بانکهای مسکن و ساحتمان. اتفاقی که از چند سال پیش افتاد این بود که به دلیل بحران در بخش های تولیدی، یک مقدار زیادی از سرمایه های حوزه های سایر تولیدات کاسته شد و سرمایه های عظیمی رو به حوزه های انرژی و مسکن آوردند و سرمایه ها سرازیر شد در این زمینه ها و خیلی از بانک ها مانند بانک های "ای.آی.جی" و "لهمان برادرز" - این دو بانک اصلی بودند که در ابتدا دچار بحران شدند- در واقع کار خودشان را اصولا در ارتباط با مسکن و وام های مسکن و وام هایی که به طبقه ی متوسط مردم در امریکا داده می شد، گذاشتند. اما مسئله فقط به واگذاری وام به مردم خاتمه پیدا نکرد. این ها در حقیقت اوراق بهاداری ایجاد کردند و در حقیقت از واگذاری تنها وام مسکن فراتر رفتند و به همین دلیل بود که مسئله بحرانی گردید و این بانک ها شروع کردند به فروختن وام های مسکن، یعنی قبلا این بانک های مسکن اصولا کارشان این بود که پول از مردم قرض می گرفتند و به کس دیگری می دادند که در صدد خرید مسکن بود. اینها از این کار فراتر رفتند و یک سلسله اوراقی ایجاد کردند و برای این که ریسک خودشان را کمتر نمایند، این اوراق را به بانکهای دیگر داده و در سطح بین المللی فروختند.
این اوراق هم اصولا معلوم نبود که بهایشان را چه مکانیزمی تعیین می کند. مثل این می ماند که مثلا یک اسکناس 50 پوندی و یا 50 دلاری را در جایی به ارزش 20 دلار و در جای دیگر به ارزش 100 دلار بفروشند. چنین بود که هرج و مرجی ایجاد کردند و این اوراق هم بعدا به نام اوراق های سمی شناخته شدند. چیزهایی که یک حالت کاملا بی ارتباط و انفجاری داشته و اوراقی که اصلا هیچ پشتوانه ای نداشته و معلوم نبود که به چه اساسی فروخته و خریداری می شود.
این ها در واقع به این روش روی آوردند. این اوراق های سمی را که مرتبط بودند به وام هایی که عمدتا طبقه ی متوسط در امریکا برای تهیه ی مسکن گرفته بود، در سراسر جهان شروع کردند به فروختن. با گسترش و رشد مسکن و ساختمان، اصولا این وام هایی را هم که واگذار می کردند، وام هایی فیکس نبود یعنی وام هایی بودند که سود بازپرداخت آن متغیر بوده و بالا و پائین می شد. بنابراین رشد بهای خانه ها و بهره ی این وام ها نیز بالاتر و بالاتر رفت. در حالی که درآمد طبقه ی متوسط که حد و مرزی دارد، به این شکل بالا نرفت و در نتیجه مردم دیگر قادر به پرداخت وام ها نبوده و قابلیت پرداخت وام ها را از دست دادند و مجبور به تحویل خانه ها به بانک های مسکن گردیدند و به این ترتیب این بانک های مسکن هم به دلیل این که مردم قدرت خرید خود را از دست دادند، خانه ها روی دستشان ماند زیرا که اوراق بهاداری که فروخته بودند دیگر جوابگوی خانه هایی که پس گرفته بودند، نمی شد.
در اینجا اتفاقی که افتاد این نبود که سیستم از لحاظ مالی ورشکست شد و یا این که وقتی صحبت از ورشکستگی می شود به این معنی است که هیچ بانکی دیگر پولی در اختیار ندارد، بلکه اتفاقی که افتاد این بود که این پول ها را دیگر به صورت وام به هم دیگر نمی دادند، یعنی بانک ها هنوز همه شان پول در اختیار دارند ولی فقط اعتمادشان از بین رفته است زیرا که سیستم سرمایه داری سیستم هرج و مرج طلبی است و مسئله ی سود در میان است و ارتباطی هم که در این موقعیت خاص گرفته شد و فعالیتی هم که کردند، فعالیت تولیدی نبود و در واقع با بحران های ادواری عادی سرمایه داری فرق دارد و این بحران در بخش ساختمانی رفته و حتا از بخش مسکن و ساختمانی هم فراتر رفته و به خرید و فروش اوراق بهاداری که اکنون بی بها شده بود، رسید و مفهوم خود را از دست داد و بنابراین اعتماد بانک ها از همدیگر سلب شد و دیگر هیچ کس حاضر نبود این اوراق را بخرد.
این ریشه ی بحران کنونی ست که به حالتی انفجاری کشیده شد. دولت های سرمایه داری به این ترتیب نشان دادند که وابستگی آن ها به بانک ها چقدر زیاد است و حالا آمده اند و دارند سهام می خرند! یعنی برای اولین بار در تاریخ، مردم جهان مبدل شده اند به سهام دار! به طوری که در تمام انگلستان و اروپا، پول مردم را صرف خرید سهام نمودند، یعنی همه ی سرمایه دارها به سهام دار مبدل شده اند، که حالت مسخره ای به نظر می آید. یعنی بانک ها پول مردم را گرفته و به دولت می دهند، که اعتبار و اعتماد به نفس ایجاد شود؛ که این ها بتوانند دوباره به همدیگر وام بدهند و کارها روی روال همیشگی بیافتد.
بازار بورس هم عمدتا ربطی به پول نداشته و ارتباط آن مشخصا به اعتماد نظام بستگی دارد. به سهامی که خرید و فروش می شود و در واقع بر اساس این اعتماد به نفس سهام داران است که این سهام رد و بدل می شود، وگرنه صرفا مسئله، مسئله ی پول نیست زیرا که پول از بین نرفته و وجود دارد و این ها در واقع اعتماد به همدیگر را از دست داده اند. به دلیل برخورد این بانک های مسکن که دو تا از این ها همان طور که اشاره کردم "آی جی" و "لهمان برادر" بودند. این ها اولین بانک هایی بودند که اعلام کردند که دیگر نمی توانند به کسی وام بدهند و وقتی اعلام ورشکستگی می کنند بدین معنی است که این پول هایی که دارند نگه می دارند و دیگر به کسی نمی دهند و حتا پول های مردم را هم نمی دهند و در حقیقت هیچ کاری نمی کنند و این بود که منجر به این بحران شد.
منتها این بحران ها الزاما در هر زمانی به جنگ مبدل نمی شوند.
در مورد روسیه بحران و جنگ منجر به انقلاب شد. آیا نتیجه این بحران می توان به انقلابات جهانی منجر گردد؟
درست است که یکی از علل جنگ هایی که ما در گذشته دیده ایم، بخصوص جنگ دوم جهانی، بحران ها بوده اند. ولی از این بحران ها در سطح جهان سرمایه داری زیاد بوده، این بحران را نیز سرمایه داری حل خواهد کرد. نظام سرمایه داری خود به خود از هم نخواهد پاشید. این جا دقیقا مسئله ی عنصر آگاهی و مسئله ی حزب و مسئله ی رهبری انقلابی طبقه ی کارگر مطرح است. این مسئله عنصر بسیار بسیار مهمی است، همان طور که لنین هم در بحث هایش در مورد حزب گفته و همین طور وقتی که کمینترن، بین المل سوم، ساخته شد، اساس کار این بود که باید سازماندهی در سطح بین المللی ایجاد شود تا سرمایه داری مضمحل شده را پائین بکشد و با یک حکومت شورائی جایگزین کند.
بنابراین استنتاجات سیاسی که در شرایط کنونی از این وضعیت حاصل می شود این است که: طبقه ی کارگر و زحمتکشان و مردم به طور عموم و حتا مردم کشور آمریکا (که از لحاظ ایدئولوژی و فکری یکی از عقب افتاده ترین مردم هستند. زیرا که این ها را این طور بار آورده اند که راجع به هیچ چیز فکر نکنند غیر از ساختن پول، و اعتماد صد در صد به دولت داشته باشند حتی مثل فردی مانند بوش که به او رأی می دهند، و هیچ سئوالی نمی کنند که سرنوشت مردم و یا سرنوشت جهان به کجا کشیده خواهد شد و اهمیتی نمی دهند، جامعه ی آمریکا یک جامعه ی عریان و وحشی سرمایه داری است) پس از این واقعه، اعتمادشان از بانک ها و نظام سرمایه داری سلب شده و این واقعه در سطح جهانی اتفاق افتاده و حتا کسانی که آگاهی سیاسی و تشکیلاتی و مبارزاتی هم ندارند برایشان مثل روز روشن است که این دولت سرمایه داری که وجود دارد همراه و همدست مولتی میلیونرها و بانک های بزرگ و سرمایه داران بزرگ این جوامع است.
کارگران و طبقه ی متوسط ورشکست می شوند و پولشان را از دست می دهند حتا به زندان می افتند زیرا که نمی توانند پولشان را پرداخت کنند، ولی وقتی سرمایه دار بزرگ اعتماد به نفسش کم می شود، به او پول و سرمایه می دهند و در واقع اعتماد به نفسش را تقویت می کنند.
این در سطح جهانی بخصوص پس از فروپاشی شوروی نشان داد که اعتمادی که این ها به کذب ساخته بودند و خود را در واقع به عنوان یک بدیل بسیار دموکراتیک و انسان دوست جهانی، که تمام مسائل اقتصادی را حل خواهد کرد، نشان داده بودند و این که حالت مستقلی دارند و خواهان رفرم های اجتماعی هستند و بعضی مواقع حتا سرمایه داران راهم زیر سئوال می بردند، این اعتماد در سطح جهانی در شرایط کنونی و بعد از این واقعه از هم پاشیده و تا حدود زیادی از بین رفته و سلب اعتماد شده است.
مسئله ای که در این شرایط اقتصادی و این بحران وجود دارد این است که، این بحران تا یکی دو سالی به این شکل ادامه پیدا خواهد کرد و بیکاری ها برای کارگران و زحمت کشان زیادتر و شرایط وخیم تر خواهد گردید اما نهایتا این ها این مسئله را حل خواهند کرد و نباید تصور شود که این مسئله به تنهایی به فروپاشی نظام های سرمایه داری منجر خواهد شد. مسئله ی مهمی که هست، این است که وجود یک عنصر آگاه و حزب انقلابی و بین المللی در این موقعیت بسیار مهم خواهد بود که از این بی اعتمادی که امروز به وجود آمده و این بی اعتمادی برای دوره ی کوتاه آتی منجر به یک سلسله تحولات و طغیان ها و اعتصابات و اعتراضات در سطح بین المللی خواهد شد در این تردیدی نیست و از این اعتصابات و اعتراضات توده ای ماقبل از این اتفاق نیز داشت رخ می داد، مثلا با بالا رفتن بهای برنج بخصوص در کشورهای آسیایی و خاور دور اعتراضاتی در جاهای مختلف جهان مثلا در هائیتی انجام شده، منتها اکنون به شکل بسیار عمیق تری صورت خواهد گرفت زیرا که اعتماد مردم از این دولت ها و بانک ها و سرمایه دارهای بزرگ سلب شده، این تظاهرات و اعتصابات و اعتراضات بخصوص ضد سرمایه داری در این دوره بیشتر رونق پیدا خواهد کرد و از این نقطه نظر است که نقش یک حزب بین المللی بسیار مهم خواهد بود.
مبارزات مردم در این دوران بحرانی چه شکلی به خود خواهد گرفت؟
مبارزه ی طبقاتی خطی نیست و یک روال عادی و یک سیر جبری ندارد و اتفاقاتی که در جهان سرمایه داری می افتد تأثیرات مختلف بر روی اذهان عمومی می گذارد و این سبک کار و شکل مبارزاتشان متفاوت خواهد شد و به نظر من در دوره ی آتی یک سلسله مبارزات توده ای رخ خواهد داد، یعنی اعتصابات و اعتراضات توده ای رخ خواهد داد. مثلا در انگلستان که سال ها خبری نبود و فعالیت مشخصی صورت نمی گرفت، در چند ماه پیش تظاهرات 500 هزار نفری بخش خدمات صورت گرفت و یا همین 7 الی 8 ماه پیش در دانمارک تظاهرات توده ای 200 هزار نفری بخش خدمات در دانمارک صورت گرفت و در بسیاری از کشورها این اتفاق خواهد افتاد و این طغیان ها و قیام ها و اعتراضات باید کانالیزه شود یعنی نقش یک حزب انقلابی در چنین شرایطی حساس تر از سابق می گردد.
بنابراین فرمول های خشک نباید داشته باشیم که مثلا سرمایه داری به این شکل ساقط می شود و یا به این شکل پیش می رود. برعکس این حرکات انواع حالت های مختلف به خود می گیرد و پیش می روند، حرکت ها جاهایشان را عوض می کنند و در شرایط متفاوت اشکال مختلف به خود می گیرند و در شرایط کنونی و در دوره ی آتی به نظر من اتفاقا ما باید توجه و تمرکزمان به قیام ها و اعتراضات توده ای معطوف باشد. این حالت هایی است که ایجاد می شود، چون مردم به ستوه آمدند و به ماهیت سرمایه داری پی برده و اعتمادشان را از سرمایه داری از دست داده اند و در این مرحله می توانند به دنبال رهبری انقلابی بگردند، و رهبری انقلابی هم باید در میان این توده ها و در میان فعالیت هایشان و تظاهرات و اعتصاباتشان شرکت داشته باشد و حاضر باشد. به این گونه است که نطفه های اولیه ی یک حزب انقلابی می تواند شکل بگیرد و اگر این حزب یک حزب بین المللی باشد پس از یک دوره دخالت گری می تواند خیلی سریع ده ها و صدها و حتا هزاران نفر را به خود جلب کرده و شرایط را برای انقلاب جهانی آماده نماید.
بنابراین در دوره ی آتی استنتاجی که می توانیم از این وقایع در این دوره و وضعیت کنونی بکنیم این است که در واقع حالت های طغیانی و اعتراضی و اعتصابی خیلی بیشتر از گذشته در جوامع مختلف جهان رخ خواهد داد و مسئله ی هژمونی آمریکا در اذهان وسیع مردم در سراسر جهان کاملا زیر سئوال رفته، سرمایه داری مورد سئوال قرار گرفته و دولت های سرمایه داری هم مورد سئوال قرار می گیرند و این شرایطی را آماده می کند که ما بتوانیم دخالت های خیلی عمیق تری در سطح جامعه، در هر کجای جهان که هستیم، انجام دهیم.
با تشکر از شما رفیق مازیار رازی
من هم متشکرم. خسته نباشید.

Hiç yorum yok: